بسم ا… الرحمن الرحیم
گلستان شدن آتش بر ابراهیم خلیل ا… مرهون توجه عاشقانه روح و جسم حضرت به پروردگارشان بود و بهره بردن از کلید گشایش ها که در نام و وجود 5 تن آل عبا خلاصه شده است. بی شک چنین فردی در عمق زیبایی های عالم معنا محو می شود و داغ آتش بر جسمش را فراموش می کند. بدین گونه خداوند نیز یاریش می کند و از دل آتش، گلستانی زیبا پدید می آورد.
یک انسان موحد و عاشق باور و یقینش این است که هر آنچه اتفاق می افتد، تحت فرمان و اراده و اذن الهی است. بنابراین خود را به آغوش پر مهر پروردگارش می سپارد و از هیچ هراس نمی کند. زندانی شدن حضرت یوسف رنجی سازنده و دانشگاهی بود سرشار از درس و حکمت و آموزه. کافی است ما نیز نگرش خود را تغییر دهیم تا از دل رنج ها، قدرت ها و درس ها را بیرون بکشیم و به رشد و بالندگی خود بیفزاییم.
تبعید و محاصره اقتصادی و اجتماعی حضرت رسول (ص) و خاندان گرامیشان در شعب ابی طالب نیز نمونه ای روشن از این گونه رنج های طاقت فرسا بود که حضرت خدیجه (س) تاجر بزرگ و بانوی ثروتمند مکه و همسر آقا رسول ا… رنج و درد این تبعید را در حالی چشیدند که تا چندی پیش از بهترین نعمات مادی و خدمه و کنیز برخوردار بودند اما این توانمندی را به بهترین نحو در خود ایجاد کرده و از امتحان بزرگ الهی سرافراز بیرون آمدند و انسان ها هم اکنون نیز با شنیدن نام مبارک حضرت خدیجه حس تحسین و تمجیدشان برانگیخته می شود.
خداوند عادل است و به حسب همین عدالت است که امکان و فرصت رشد به همه انسان ها داده شده و این فرصت محصور و محدود به معصومین، انبیا و اولیا الهی نیست. نمی شود با ادعای اینکه رهرو مولاییم بدون کسب فضایل و رشد درونی به انتهای مسیر برسیم و سیر و سلوک داشته باشیم. کدام خلبانی می تواند مستقیماً از کلاس های تئوری به بلند کردن هواپیما و پرواز برسد. بی شک آمادگی های فیزیکی، آموزشی و عملی نیاز است تا علاوه بر دریافت اطلاعات، مهارت هایی عملی نیز کسب شود. پرنده ای که از تخم بیرون می آید، مادر به او کمک می کند تا به شیوه خود فرزندش را به حرکت درآورد و از ایستایی خارج کند.
اهمیت تغییر کردن و حرکت کردن در جهت رشد هر روزه ما به قدری زیاد است که آقا امیرالمومنین در این باب چنین فرمودند: شیعه کسی است که امروزش متفاوت از دیروزش باشد اما این پیشرفت را نباید تنها در جنبه افزایش اذکار یا رکعت نمازها یا تعداد آیات قرائت شده دانست بلکه باید پیشرفت در درونیات، تقویت مثبت ها و رفع منفی ها باشد.
گفتیم در چله ذی القعده علاوه بر گفتن اذکار، مغز و ذهنمان را در جهت دوری از من و منیت تمرین دهیم. چنین تمرینی می تواند از بین برنده صفات ناپسند و تثبیت صفات عالی انسانی باشد و ما را در راستای سخن گرانبهای مولا علی (ع) حرکت دهد. هرگاه انسانی از قدرت فکر، اندیشه و تدبر برای حرکت به سمت بهتر زیستن و بهتر بندگی کردن استفاده کند، در واقع پرواز آغاز کرده است.
فراموش نکنیم همه ما متفاوتیم و درست به همین دلیل کشف، شهود و سفر ما نیز منحصر به ماست. نمی شود خود را نشناخت و به سیر و سلوک ورود کرد. نمی شود عزم سفر نکرد و به پرواز رسید. خداوندِ مهربان خود بی نیاز است و آنچه به ما عنایت فرموده همه از نعمت های اوست. خداوند به میزان بندگی، مهر و علاقه ما نگاه می کند و به همان میزان راه را بر ما می گشاید. بارها گفتیم آنچه در بندگی حائز اهمیت است و انسان را به جلو می برد، کیفیت عمل است نه کمیت عمل. تعداد ده ذکر را با توجه، مهر و دقت گفتن و گاهاً در این عشق و عمقِ ذکر فرو رفتن برای خداوند بسیار پذیرفته تر از اذکاری است که صرفاً با تعداد بالا و بی توجه گفته می شود. ذکرِ قوی از ذکر خروج می کند و به مکالمه و معاشقه می رسد و درست همانجاست که جرقه های ابتدایی سلوک زده می شود.
در قانون خدا هیچ امکان، فضیلت یا دستاوردی بدون کسب و به دست آوردن، ایجاد نمی شود. انبیا و اولیا الهی از ابتدا دارای مقام و درجات والا نبودند بلکه به تدریج و بر اثر اعمال شایسته به مقامات والا نائل شدند. باز به دایره المعارف کربلا رجوع می کنیم تا راه رسیدن را بیابیم. بی سبب آقا امام حسین (ع) استاد دانشگاه دین نشد، ایشان درس های عملی و دوره های سخت و سنگین را طی کردند تا به درجات والا رسیدند.
آقا امام حسین (ع) از سپاهِ تا دندان مسلح دشمن آگاه بودند اما عزم رفتن کردند و به یاران خویش عرضه داشتند: “من برای زنده نگه داشتن اسلام پا به میدان نبرد می گذارم.” ایشان برای رسیدن به هدف، به همسر و فرزند و هیچ چیز نمی اندیشد جز به وصال یار و این چنین عشق بازی آقا اباعبدا… (ع) و یارانشان آغاز می شود، هرکس به وسع، مرتبه و مقام خویش. عشق تشنه لبان کربلا از قرائت قرآن با بهترین صوت ها در شب عاشورا شروع شد و به غلتیدن در خاک و خون، تازیانه، اسارت و شهادت ختم شد اما همه آنان را به انتهای عشق و وصال یار رسانید.
تعریف و تفسیر عشق چیزی جز ندیدن غیر یار نیست. توجه داشته باشیم آقا اباعبدا… (ع) هم در نقش پدری و برادری دارای احساس و عاطفه بودند. ایشان پس از رسیدن به بالین آقا ابالفضل العباس (ع)، از انبوه تیر و نیزه نتوانستند بوسه بر صورت مبارک برادر بزنند و برادر در حالی که جسمشان یارای حرکت نداشت متوجه آسمان بودند تا رضای خداوند و رضایت حضرت زهرا (س) را دریافت کنند.
همه صبر و مقاومت و همه توانمندی های منحصر به فرد عاشورائیان زائیده عشق بود. عشقی جانسوز و جانکاه. همان عشقی که انسان از سوز هجر و شوق وصال همه اش را هیچ می بیند و فقط به لذتِ رسیدن به پروردگارش تقلا می کند. غزلیات معروف جهان نیز محصول عشق معنوی است، عشقی که کلمات را به گونه ای در کنار هم می چیند، گویا غزلیات بر آنان نازل شده است.
شعله های عشق را در خود روشن کنیم که سوختن در این عشق، معنا را تغییر می دهد و توقعات را از بین می برد. عشق بود که قدرت تحمل گرسنگی، تشنگی و تازیانه را برای یک لحظه دیدن بر سه ساله آقا اباعبدا… (س) میسر کرد. البته که این بدان معنا نیست که نخوریم و نپوشیم تا خود را در زمره عاشقان و سالک بدانیم. همه ما نسبت به خود و افراد تحت تکلفمان مسئولیم و موظفیم مسئولیتمان را به نحو احسن انجام دهیم.
عشقی که منجر به محتاج شدن ما به دیگران شود، عشق نیست؛ چرا که عشق بی نیازی و در عین حال توانگری در انسان به وجود می آورد، درست مانند آقا اباعبدا… (ع) که قدحی از شن در دستانشان به لعل و جواهر بدل شد. گاهی تعریف ما از عشق، تعریفی برگرفته از نیاز های روحی، روانی و جسمانی است. عشق پیمان و عهدی با حضرت حق و گسستن این عهد و پیمان اوج گناه است.
واقعه کربلا عهدی بود که پیش تر به امضای آقا امام حسین (ع) رسیده بود. رسالت سخت آقا رسول ا… (ص) نیز عهدی بود که مصیبت ها و سختی هایش ذکر شده بود اما آقا رسول ا… (ص) خواستند تا عاشق بمانند و به پیمانشان وفادار باشند. امید که در پرتو رحمت الهی ما نیز در عهد عاشقی که با مولای جانمان بستیم ثابت قدم و استوار باشیم. والسلام….