بسم ا… الرحمن الرحیم
نوشتن ضعف ها و برنامه ریزی به جهت رفع آن ها با هدف مدیریت درون و مدیریت زمان بهترین روش برای شناخت، عمیق تر و گم نشدن در کوچه پس کوچه های روزمرگی است. آزمون ها خواه خودآزمایی و به چالش کشیدن خویش باشد، خواه آزمون الهی، مقطع و محلی است برای سنجیدن خود در اثبات صفات نیک و اطمینان یافتن از رفع صفات و عادات ناصحیح. بنابراین تا آزمون نباشد، نمی توان مطمئن و مقتدر به مرحله بعدی از خودشناسی ورود کرد.
هر سفری نیازمند برنامه ریزی و مدیریت است. عدم شناخت و مدیریت در هر سفری منجر به عدم بهره وری از آن سفر خواهد بود. سفر به درون و شناخت پیدا کردن از خویشتن نیز همانند هر سفری نیازمند مدیریت و شناخت پیداکردن از مسیرها، وسایل و ملزومات است. سفر به درون از سخت ترین و دشوارترین سفرها و در عین حال از راه گشاترین و بهترین سفرها در جهت عبور از باتلاق ها، خطرات و لغزش هاست.
یک مدیریت خوب مستلزم داشتن اطلاعات و آگاهی خوب است. هر مدیر خوبی باید اطلاعات کافی و لازم از حیطه و حوزه مدیریت خود را داشته تا بتواند کارآمد باشد. پس از دریافت اطلاعات، برنامه ریزی کردن و اجرای برنامه با نظم و توجه از ضروریات مدیریت کردن عالی است.
خداوند با همه عظمت و قدرت خویش، نظم و نظام بندی در خلقت و آفرینش جهان را به طور کامل اجرا کرده است. همه ما نیز باید هم چون پروردگار خویش که نظم را در تک تک مخلوقاتش از ازل تا ابد به کار گرفته و روز به روز بر چرخه تکامل دنیا افزوده باید با نظم در سفر درونی و بندگی خویش پیش رویم. هر کس بنا به وسع خود کار یا عملی را انجام دهد، باید نظم در آن کار را بنا به وسعش اجرایی کند. برخی افراد از بُعد عبادی بسیار فعال هستند، در حالی که از نظم و نظام خاصی برخوردار نیستند. اولین و مهم ترین جایی که هر انسان موظف به شناخت و بررسی آن است، درونش می باشد. فراموش نکنیم در پیشگاه الهی، عملی پذیرفته است که مطابق با نظام و اصول درستش باشد.
النظافة من الایمان (نظافت نشانه ایمان است). اصول مهم دیگر خداوند برای رشد و ارتقاء بندگان در اجرای امور آنان است. عبادتی که توأم با نظافت و پاکیزگی نباشد، خصوصا این که به جماعت باشد و این عدم پاکیزگی موجب آزار دیگران شود، مورد پذیرش خداوند نیست. خداوند مهربان ما حتی اجازه آزار رساندن به موری را هم نمی دهد، چه رسد به انسان که اشرف مخلوقات و خلیفه الله است.
سفر درونی که برنامه ریزی نداشته باشد و با نظم مدیریت نشود، نمی تواند انسان را به موفقیت های معنوی و حتی مادی برساند. از عدم شناخت خود است که گاهاً اعمالی را انجام می دهیم که همه حسنات ما را حبط می کند. ساختن و پرداختن درونی است که بیشترین امتیازات را برای ما نزد پروردگار دارد، اگر نه بسیارند کسانی که صرفاً عبادت می کنند و از قوانین خدا و اثر اجرای آن در درون بی اطلاع هستند. لباس های کهنه اما تمیز آقا امیرالمومنین (ع) و یا کفش های وصله دار آن بزرگوار به روشنی نشان می دهد، پول و ثروت نیست که انسان را ارزشمند کرده و به انسانیت می رساند؛ بلکه هر انسانی در هر موقعیت با هر امکانی می تواند در مسیر انسان سازی واقع شود و خود را به مقام انسانی برساند. گاهی یک فکر خوب و نیت درست که از دل بر می آید، می تواند ما را در راستای کسانی قرار دهد که در عمل موفق به انجام آن نیت شدند، در حالی که ما تنها نیت آن را داشتیم و امکان عملی کردن آن را نداشتیم.
در ایام زیبای ذی الحجه به سر می بریم، ایام حج و مناسکی که همگی سنبلی برای پاکی و رشد انسان هاست اما در معنا و حقیقت آنان که فلسفه حج را زندگی کردند، کربلائیان بودند. خانم حضرت زینب (س) زیباترین سعی و صفا و مروه را بین تل و خیام داشتند. اگر قدری تأمل و تعمق کنیم خواهیم دید تلاش های پی در پی این خاندان حتی در واپسین لحظات عمرشان چقدر درس در خود دارد. حضرت زینب (س) رفتنشان به بالای تل، امید و قوت قلبی بود بر دل برادر و آوردن مادر ملعون مغلوب شده به نزدیکی خیام برای اهل خیام و قوت قلب گرفتن توسط آقا ابالفضل (ع) از جمله معنای واقعی سعی و صفا و مروه بود که در کربلا اجرایی شد. نبرد هر یک از بزرگواران کربلایی با همه شجاعت و عشق در میدان جنگ نماد و حقیقتی دیگر از سعی و صفا و مروه است.
کمی سفر به درونمان را با این ایام و مناسک حج همگون و هماهنگ کنیم. خود را بسازیم و قبل از سنگ زدن به نماد شیطان در مکه، به شیطان درون سنگ بزنیم و خود را از اسارت نفس بیرون بکشیم. خوشا به سعادت کسانی که سفر درونی و سفر روحانی خود به خانه خدا را با خدمت به خلق و دستگیری از نیازمندان غنی تر و رنگین تر می کنند. کسی که حاجی می شود قبل از این که عازم حج شود، قربانی می کند ضعفش را قبل از آن که گوسفندی قربانی کند و آن که برای رسیدن به هدف الهیش صفا و مروه می رود و خوبی ها را طواف می کند قبل از آن که طواف کعبه کند، همانند عالم بزرگوار دانا علی پرواز می کند. چنین مومنی هر کجای عالم باشد، خانه کعبه خود او را طواف می کند.
دانا علی مردی با ظاهری ژنده پوش و دیوانه طور بود، در سفر حج تاجری بزرگ از شهر مورد تهاجم راهزنان قرار گرفت و همه دارایی خود را برای بازگشت به شهرش از دست داد. تاجر بسیار به درگاه خدا دعا و استغاثه می کرد تا این که شبی در خواب آقا رسول ا… (ص) را دید که ایشان فرمودند: “فردا از اولین فردی که از دروازه شهر وارد شد با او همراه شو تا تو را به شهرت برساند”. فردا صبح تاجر اولین کسی را که دید دانا علی ژنده پوش بود، تاجر اعتماد نکرد و نرفت. شب باز آقا رسول ا… (ص) را در خواب دید که فرمودند: “چرا با آن مرد همراه نشدی؟” تاجر فردا باز منتظر شد باز هم دانا علی آمد و این بار تاجر با او همراه شد و در چشم به هم زدنی به شهرش ورود کرد. دانا علی از او خواست تا مرد تاجر این راز را در سینه نگه دارد و گفت: “هر وقت آن را بر ملا کنی من خواهم مرد”. پس از مدتی مرد تاجر شاهد آزار و اذیت و سنگ انداختن های مردم به دانا علی بود. طاقت نیاورد و برای اثبات عظمت وی داستان بازگشتش را تعریف کرد و به همین ترتیب دانا علی جان به جان تسلیم کرد و از آن پس مقبره اش، محل زیارت بسیاری از انسان ها شد.
وقتی انسانی از چنین ضریب شناخت برخوردار باشد، عشق از درون او می جوشد و به شکل های مختلف اما با شور و عشق بی انتها به منصه ظهور می رسد. شناخت از خود به ما زبان عشق می آموزد و زبان عشق فرصت هم صحبتی با معشوق را به ما می دهد. عشق سرشار از اسرار است. وقتی عشق را شناختیم و واسطه ها را انتخاب کردیم، دیگر همه هم و غممان عشق می شود، آن وقت بین هر مادیات و عشق فقط عشق را انتخاب می کنیم و می دانیم این عشق برایش هر ناممکنی ممکن است و شدنی.
عشق، شعله های نَفس را خاموش می کند و ما را از بسیاری لغزش ها دور می کند. عاشق نمی شویم مگر با عبور کردن از مسائل نفسانی. وادی عشق به روی کسانی باز می شود که سراسر وجودشان ادب باشد، همچون عمار و آقا ابالفضل (ع). لحظه لحظه زندگی آقا ابالفضل (ع) فقط ادب بود علی رغم این که ایشان نیز فرزند آقا امیر المومنین (ع) بوده و بسیار شجاع، دلیر و قدرتمند بودند.
بارها گفتیم عشق ناپاکی بر نمی دارد و حد و مرزی ندارد حتی اگر آن حد، بهشت برین خدا باشد. توجه کنیم عاشق شدن با بهره وری از نعمت های الهی منافاتی ندارد اما نکته آن، این است که عاشق از نعمت ها نیز در جهت رسیدن به هدف والا و الهیش استفاده می کند. در وادی عشق پول و مادیات وجود ندارد که اگر باشد دیگر عشق نیست. مهریه حضرت زینب (س) رخصت داشتن برای دیدن برادر گرانقدرش بود و این است عشق.
همه مخلوقات خدا نشانه هایی بر همین عشق است. عشق فقط به دنبال وصل است، نه سرما و گرما را حس می کند و نه سختی و آسایش را. چنانچه می خواهید ضریب عشقتان را بسنجید، به نماز بایستید و پس از تکبیر ببینید که چقدر دل مشغولی های دنیا به سراغتان می آید، اگر پس از تکبیر فقط و فقط خدا را دیدید، بویید و حس کردید، بدانید عاشق شدید. والسلام…