جایگاه عشق و عاشقی

بسم ا… الرحمن الرحیم

هر خلوتی که انسان با پروردگار یگانه ایجاد می کند و در آن به راز و نیاز، ابراز عشق و علاقه، ابراز ندامت و پشیمانی از لغزش یا قصوری می پردازد، خداوند با اشتیاق تمام از آن بنده استقبال می کند و او را به همه فرشتگان نشان می دهد و به آن بنده افتخار می کند. این خود نشانی روشن بر رحمت بی انتهای پروردگار و عشقِ بی قید و شرط اوست که همواره بر بندگان نازل می شود. حال کمی تأمل کافیست تا ببینیم با وجود این همه عشق که از سوی عاشق حقیقی بر ما فرو فرستاده می شود آیا خود را در مقام معشوقی می بینیم و طی طریق آغاز می کنیم؟

همیشه گفتیم برای ما بهترین و میانبرترین راه، عشق است اما با راه بلد و راهبر تا بدانیم کجا و چگونه راه بپیماییم. عشق مراحل و طبقات متفاوتی را داراست. طبقات آسمان همگی طبقات عشقند، چه بسا هستند افرادی که مومن و متدین هستند اما به طبقات عشق (آسمان) ورود نمی کنند و قبل از طبقه اول آسمان سکنا می گزینند.

قرار گرفتن در طبقات آسمان ها حتی برای فرشتگان، ملائک و موکلان آیات، فرشتگان در خدمت ائمه و نهایتاً فرشتگان در خدمت خداوند بر اساس عشق آنان، مرتبه و طبقه ای متفاوت است. بی شک مقام حضرت جبرئیل بسیار متفاوت تر از حتی ساکنین طبقات ششم آسمان است. در مورد مقام و مرتبه های انسان ها نیز وضع به همین منوال است و هرکس بر حسب مقام عشقی که دریافت کرده به طبقه ای ورود می کند.

گفتیم عاشقی راه بلد می خواهد و اوست که راه عشق و راه آسمان را می شناسد و بنا به تشخیص او پیروی کردن ما و عشق ما نسبت به او امکان عبور از مسیر، میسر می شود. عشق داشتن در رهرویی مهم است؛ چرا که همین عشق است که ما را وادار به خودشناسی و رفع ضعف ها می کند. یک عاشق و یک رهرو بی تردید به این مسئله می اندیشد که مولا و سرورش (معشوقش) با چه عمل و رفتار او خشنود می شود و همین بس که به خاطر معشوق در درون خویش فرو رود و با کند و کاو خصلت هایی را که مورد پسند معشوق نیست از خود دور کند.

در کسب رضایت از معشوق، عاشقان با ضریب عشق متفاوتی حرکت می کنند. برخی هم چون کمیل بن زیاد آن قدر بر مولا عاشق بودند که دائماً در شور و بی تابی وصف ناپذیری سیر می کردند و حضرت دعای کمیل را به ایشان می دهند تا در افزایش آرامش او اثر کند. خوب است بدانیم که عاشقی و شیفتگی نباید ما را به خود شیفتگی برساند. از جمله زیان های غرور پنهان ایجاد خودشیفتگی است. رهرو مولا باید زیبایی های ظاهری و باطنی خویش را از زیبایی خدا بداند تا از خود شیفتگی مصون باشد. مگر نه اینکه انسانی که مرزها را عبور کرده و به درجه اطمینان رسیده از نفس مطمئنه برخوردار شده و همه چیز را در محضر الهی می بیند. عالم را محضر خدا و حضور خویش را حضوری الهی می بیند.

سوال مهم این که برای چنین فردی درجه عاشقی و معشوقی چگونه باشد، بهتر و سالم تر و تضمین کننده است؟ در این مرتبه، عاشق بودن است که می تواند محافظ و مراقب چنین افرادی باشد یا معشوق بودن؟ در طول تاریخ عارفان و زاهدان بسیاری دچار سقوط از مراتب بالای عاشقی شدند اما در این میان همیشه زاهدان به سبب دریافت ما به ازا و یا همان هدفشان که کسب بهشت بوده، بیشتر دچار سقوط و تنزل شده اند. طی سالیان گذشته بزرگوارانی بودند که در کسب و ترویج علم الهی بسیار کوشیدند و در راز و نیازی به خداوند گله می کنند که اکنون باید از مقامی بالاتر برخوردار بودم و خداوند در پاسخ به او می فرماید: “شهرت و محبوبیتی که در ازای ترویج این علم و کتب آن به دست آوردی، مزد و پاداش گامی بود که در این راه برداشتی”.

در عشق و عاشقی باید چنان ذوب شد که گام و قدمی را که برای خداوند بر می داریم را هرگز و هرگز به نام خود تمام نکنیم. عشق و عاشقی نمی تواند ما به ازاء خواستن ها را در خود جای دهد؛ چرا که دریافت ما به ازاء مصداقی از عاشقی نبوده و نیست. حفظ منطقه عشق در حد رسیدن به عین الیقین، علم الیقین و حق الیقین مستلزم گذر از امتحانات دشواری است. چه بسا افرادی که به مراحل فوق رسیدند اما در اثر لغزشی سقوط کردند.

در کربلا نیز بودند کسانی که امام را همراه و یار بودند اما همین که متوجه شدند غنیمتی از جنگ نخواهند داشت، پشت به امام کردند و رفتند و همین طور کسانی که شناخته شده بودند و در جنگ ها کنار آقا امیرالمومنین (ع) بودند اما در کمتر از لحظه ای با داوطلب شدن، سقوط کردند. اسلام را پذیرفتن با عاشق شدن بسیار متفاوت است. در کربلا کسانی ماندند که عاشق بودند؛ چرا که در معرکه بزرگ عاشورا تنها پذیرفته بودن نمی توانست آنان را پیش ببرد و در رکاب امام زمانشان نگه دارد. بسیاری از داستان های حماسی و عاشقانه، افسانه ای بیش نبودند اما این داستان ها نوشته شده تا جلوه ای از عشق نمایان شود.

قیس عامری مجنون بر لیلایی بود که زیبایی ظاهری نداشت اما بی شک از زیبایی های درونی بالایی برخوردار بوده است. درونی که به زیبایی رسیده باشد از قدرت جاذبه و بعضاً دافعه بالایی برخوردار می شود. خداوند در محدوده عاشقی حجاب ها را از میان بر می دارد. حضرت حافظ در پس عشقی زمینی به عشق الهی رسید و تا جایی پیش رفت که حجاب ها برداشته شد و در بیتی زیبا فرمود:

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند         گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

بهترین و لذت بخش ترین نقطه عشق، هجر و ناله و سوختن است. در واقع همین هجر و سوختن است که جان دوباره به عاشق می بخشد و او را برای رسیدن، دیدن و بوییدن معشوق مشتاق تر می کند. شمع و گل و پروانه و گردش مجنون وار پروانه به گرد شمع و سوختن شمع نمادی دیگر از حقیقت عشق است. به واسطه قدرت عشق، آتش حضرت ابراهیم خلیل ا… گلستان شد. عشق به اشیا، موجودات و عناصر قدرتِ فرمانبرداری می دهد. قدرت و عظمتی که عشق و ایمانِ حضرت علی (ع) برایش فراهم کرد تا در خیبر را جدا کند، باز هم می توانست تجلی یابد و مانع شکستن در خانه ایشان پس از حمله دشمنان شود اما قضیه به امر الهی نباید در آن زمان پایان می پذیرفت بلکه باید بنا به صلاح دید الهی تا ظهور ناجی باز بماند تا فرمان خدا برای وقوع حقیقتِ مدنظرش محقق شود.

در عشق درد و زخم وجود ندارد؛ چرا که یک نظر و گوشه چشم معشوق برای عاشق تماماً آرامش و التیام است. آقا ابالفضل (ع) در پی عمود و نیزه و تیرهای فراوانی که به تن مبارکشان اصابت کرد، حین افتادن از اسب لبخند بر لب داشتند و این نشان از حجاب هایی بود که از میان برداشته شده و ایشان توانستند تا مرزهایی از بیکرانگی الهی را ببینند. در حالی که ما تنها می دانیم در این لحظات ایشان حضرت مادر (س) را زیارت کرده و لبخند و رضایت ایشان را دریافت کردند. باید اندیشید و فهم کرد که آقا ابالفضل (ع) شاهد بر چه چیزهایی بودند که درد نیزه و عمود را حس نمی کردند؟ آقا امام رضا (ع) نیز در لحظه شهادت و درست در لحظه ای که در کانالی از نور پسر بزرگوارشان آقا جوادالائمه (ع) را می بینند تا امامت را تحویل ایشان دهند، ذره ای از حال ناخوشایند مسمومیت را احساس نمی کردند. در مورد افراد عادی نیز وضع چنین است، افرادی هستند که در لحظه احتضار به لبخند یا عرض سلام و ادب از این دنیا رخت بر می بندند و دشواری و سکرات مرگ را حس نمی کنند.

معنی واقعی زندگی عشق است. شناخت عشق و مرز و محدوده مربوط به آن می تواند ضامن حرکت رو به جلو ما در رسیدن به هدف غائیمان باشد. عدم خودشناسی حتی در زندگی معمولی هر انسانی می تواند سبب شکست های بسیار باشد و برای فردی که خودشناسی را ضمیمه امورش کرده، هیچ شکستی پایان راه نیست. والسلام…

Check Also

عشق

بسم ا… الرحمن الرحیم رسالت آقا رسول ا… (ص) شامل درس هایی بود که نوع …