بسم ا… الرحمن الرحیم
اعتماد به نفس لازمه زندگی بهتر و بندگی کامل تری است. حفظ اعتماد به نفس و بهره وری از آن در جهت رشد مادی و معنوی برای زیستنی زیبا در دنیا و توشه گیری برای آخرت مستلزم بهداشت روح است. افکار انسان در بسیاری مواقع مسیر زندگی ما را مشخص می کنند و همیشه این طور نیست که آدمی از افکاری مثبت و صحیح برخوردار باشد.
در طی مسیرِ قرب و برای رسیدن به کمال، سلامت روح و تقویت اعتماد به نفس بهداشت روح حائز اهمیت است. شناخت از خود و بررسی مکرر اخلاقیات، افکار و اعمال ما در واقع رعایت بهداشت روح است. درست همانند بهداشت جسم که مکرراً خود، لباس ها و تغذیه خویش را بررسی می کنیم و برای بهداشت آن از حمام و شستشو و … استفاده می کنیم. بهداشت روح وقتی می تواند عمیق تر عمل کند و سلامت روح و روان را برای ما به ارمغان بیاورد که ما به عمق کودکی خود و سرگذشت آن روزها رجوع کنیم و با کودک درونمان ملاقات کنیم. ترس ها، غم ها، شادی ها، هیجان ها و نفرت های او را بشناسیم و تأثیر آن را بر مغز و ناخود آگاه خویش ببینیم و بر آن هوشیار شویم.
مطابق با سخن پر محتوای مولا که فرمودند: مراقب افکارتان باشید که افکارتان گفتارتان و گفتارتان اعمالتان را می سازد و مراقب اعمالتان باشید که عادت هایتان را سبب می شود و عادت هایی که شخصیت تان را می سازد و شخصیتی که سرنوشت تان را رقم می زند. باید همواره مراقب آنچه در ذهنمان حک شده و بر آن عادت کردیم و آن را عادی و بدون مشکل می پنداریم، باشیم. به طور مثال بسیاری از ما مدام در حال استفاده از کلمات یا جملاتی ناسزاگونه هستیم و حتی آن را در مکالمات روزمره و عادی خود با عزیزانمان استفاده می کنیم. صرف نظر از بار منفی کلمه ای که به کار می بریم و صرف نظر از نوع شکل گیری در ذهنمان.
تأثیر آنچه هر یک از ما در کودکی تجربه می کنیم و در بزرگسالی می بینیم مستقیماً در باورها و اعمال ما در آینده اثر می کند و بهداشت روح و روان ما را تحت تأثیر قرار می دهد. گاهی کودکان از تجربه ای سخت، چنان تصویر وحشتناکی در ذهن شان حاکم شده که در بزرگسالی هر قدر هم شرایط و موقعیت مساعدی داشته باشند، باز هم روح و روانی مسموم دارند. باید باورهایی که بر حسب آسیب ها در ما نهادینه شده را باور کنیم و به آن روزها سفر کنیم و کودک درونمان را در آغوش بگیریم و دردهایش را التیام بخشیم. گاهی لازم است اشتباهات کودک درونمان را ببخشیم و به او فرصت دهیم حتی در سفر به گذشته، بخشش افرادی که عامل آسیب ها به ما شدند را نیز در نظر بگیریم؛ چرا که این کار بارهای کینه کهنه شده و فراموش شده زیادی را از ما برطرف می کند و به مغز و روح ما فرصت تنفس مجدد می دهد.
متأسفانه بسیاری از بیمارها، پرخوری های عصبی افراد و پرخاشگری های افراطی نشأت گرفته از ترس ها و غم های است که آن شخص در فکر و قلبش جای داده و روح لطیف کودک درونش را مورد آسیب قرار داده است. چنین افرادی پس از هر بار پرخوری یا پرخاشگری به سرعت پشیمان می شوند و تصمیم می گیرند تا کار خود را تکرار نکنند اما باز هم در مواجهه با اتفاق مشابه در کودکی، ناخودآگاهشان عکس العمل پیشین را تکرار می کند و پرخوری و پرخاشگری را موجب می شود. تنها ریشه یابی و درمان کردن ریشه ای است که می تواند این نوع عکس العمل ها را کاهش و یا به طور کامل قطع کند و این درمان چیزی جز سفر به درون و یافتن علل مسئله نیست.
بدبینی ها و استرس ها نیز نتیجه بیگانه بودن با درون و گذشته ایست که تجربه کردیم. مثلاً هستند افرادی که تجربه شنیدن خبر بد را به صورت تلفنی داشتند و چنان این مسئله بر روان آنان تأثیر گذاشته که هر بار با صدای تلفن، مجدداً آن را به این استرس و بدبینی سوق می دهد. غافل از اینکه قانون طبیعت اینست که تکرارِ هر فکری خواه مثبت خواه منفی منجر به محقق شدن آن به شکل عینی در زندگی فرد می شود و یا مثال دیگر افرادی هستند که آن قدر بدبینی در آن ها ریشه کرده که هر محبتی را به منزله توطئه فرد محبت کننده می دانند.
گفتیم رسیدن به اعتماد به نفس حقیقی و حفظ تعادل درونی، مستلزم تمیز کردن روح و رعایت بهداشت روانمان است. بهداشت روح مانند بهداشت جسم لازم و ضروریست. با این تفاوت که جسم را با آب تطهیر می کنیم و روح را با سفر به درون. باز گفتیم که روح و جسم توأماً باید رشد کنند. انسان هر قدر هم به سلامت و پاکیزگی جسمش توجه کند و روحش را نادیده بگیرد، ممکن نیست رشد کند.
تزلزل ها حاصل توجه نکردن به روح است، روح ضعیف نمی تواند پای تصمیم و ایده فکریش بایستد و مدام آن را با دلیل و بی دلیل تغییر می دهد و وقتی نتیجه تزلزلش را که شکست و عدم موفقیت است می بیند، مدام خود را بدبخت و بدشانس خطاب می کند. غافل از اینکه قانون کائنات بدبختی و بدشانسیِ او را بازتاب می کند و او حقیقتاً بدبختی را لمس خواهد کرد و در مرحله ای بالاتر و قابل توجه تر اینکه اگر فردی خدا ترس باشد و برخی الفاظ مانند بدبختی را ورد زبانش کند، دنیا به کلام او و به دید خواسته و حاجت وی می نگرد و در صدد محقق کردن آن خواسته برای بنده برمی آید.
به جهان الهی و خدای حاکم بر آن اعتماد کنیم. جهان پاسخ نیکی را با نیکی می دهد و پاسخ بخشش را با بخشش نعمت. روح انسان باید زلال و شفاف باشد؛ چرا که منبع اصلی او که خدایی کریم است سرآمد زلالی، شفافیت و زیبایی است؛ به همین دلیل است که خداوند انسان را برای اتصال مجددش به مرجع و منبع، تشویق و هدایت به پاکی می کند.
ترس، ناامیدی، کینه توزی، مقایسه کردن خود با دیگری، منفی بافی، بدبینی، وسواس و بسیاری صفات ناپسند اخلاقی دیگر به دلیل آلودگی فکر و عدم رعایت بهداشت روان است. مغز و فکرِ مسموم و آلوده به سمت منفی ها گرایش شدید دارد و انسان را آماده ورود به بیراهه ها و غفلت ها می کند. خداوند رازق یگانه ایست که رزقش را بر هیچ انسان و موجودی قطع نمی کند ولی متأسفانه ما هستیم که با رعایت نکردن بهداشت روحی، رزق خود را کم و کمتر می کنیم.
عادت کردن به صفات زشت نیز از جمله آلودگی های روحی است. مثلاً عادت به دروغ، عادت به دزدی در عین بی نیازی و به طور خلاصه هر آن چیزی که به روح ما آسیب برساند، آلودگیست و باید بررسی شود و با اراده قوی مورد درمان قرار گیرد. البته همه درونیات نیاز به درمان ندارد برخی باید کاملاً حذف شوند، برخی بایگانی شوند، برخی تغییر کنند و برخی همان گونه که هستند به عرصه ظهور برسند و به خصوصیات زیبای ما اضافه شوند. بررسی درون همانند ترک اعتیاد اراده و انگیزه قوی می طلبد وگرنه هرگز به نتیجه مطلوب نمی رسد.
عشق، دلیل و چاشنی هر تصمیمی یا عملی باشد به آن قدرت می دهد. نمازِ با عشق است که انسان را شادابی می دهد و تصمیم و انتخاب با عشق است که به ما قدرت می دهد تا رنج ها و سختی ها را با معنایی الهی تفسیر کنیم. مراقب منیت ها نیز باشیم. منیت ها حرص، طمع و بلند پروازی را به همراه می آورد. منیت ها به شدت بهداشت روح را مورد آسیب قرار می دهد. مقابل منیت ها که بسیار ارزش انسان را کاهش می دهد، تواضع و فروتنی است که ارزش او را بالا می برد و او را محبوب دل ها می کند. تواضع کوچک شدنی است که از درونی سلامت و غنی برمی خیزد و به دل ها می نشیند اما کوچک کردن خود و چاپلوسی با نیت جلب توجه یا رسیدن به منفعت از درونی تهی و ناسالم نشأت می گیرد. خداوند بروز برخی صفات مانند تواضع را بسیار دوست دارد و برای آن ارزشی فراتر از نمازی که برای خدا می خوانیم قائل است؛ چرا که خداوند بی نیاز است و اعمال ما نیازی از او رفع نمی کند اما بخشش ها، تواضع و یا رفتارهای زیبای دیگر می تواند نیاز روحی یا مادی بنده ای دیگر را برطرف کند.
خودشناسی برای ساخته شدن یعنی خدمت به خلق حتی اگر این خلق خود ما باشیم؛ چرا که آنچه از جسم و روح خداوند به ما بخشیده شده نزد ما امانت است و این امانتداری خدمت به خلق و کمک به رشد یک بنده است. اکثر اختلافات و فروپاشی هایی که در کانون خانواده صورت می گیرد، از عدم شناخت و عدم گفتگو با یکدیگر است.
خداوند به همه احوال و نیات ما آگاه است. وقتی خدا با همه عظمتش عکس العمل بنده ای را به گرسنگی، بی سرپناهی و مشکلات بندگان دیگر می بیند از آن لذت می برد اما عکس العمل واقعی و خالص و نه عکس العملی که صرفاً در جهت دریافت تشویق و تحسین دیگران باشد که هرگز چنین واکنشی مورد توجه خدا نخواهد بود. برخی افراد برای جلب توجه به سمت عهد و پیمان های معنوی می روند. مثلاً در یک جمع یا گروه اذکار و توسلات را اِسماً عهده دار می شوند اما از انجام آن امتناع می کنند و فقط برای خود بار حق الناسی تولید می کنند. خوب است قبل از ورود یافتن به تعهدات جمعی قدری فکر کنیم که آیا می توانیم و زمان برای انجام آن را داریم یا خیر و سپس اقدام کنیم.
خداوند عاشق بندگان خود است و از عشق ورزی و محبت بین بندگان خرسند می شود. کاری که برای خدا باشد و منتظر ما به ازای آن نباشیم، سود خالص است که بنا به حکمت الهی در زمان مقرر که او می داند محقق می شود. معجزه ها محصول ذخایر معنویست که ما فقط به خاطر خدا در زمانی انجام دادیم و فراموش کردیم اما خداوند فراموش نکرده و با سودی سرشار به ما بازگردانده است. امید که با قلبی سرشار از عشق در پرتو الطاف الهی چنان بندگی کنیم که در دو سرا شایسته قرب باشیم. والسلام….