بسم ا… الرحمن الرحیم
خاندان عترت رسول از یک نور واحد هستند که هر کدام در زمان خود و به مسئولیت های خودشان که از طرف خداوند برایشان مقدر شده بود عمل کردند از جمله باب الحوائج آقا امام موسی کاظم (ع). امروز روز شهادت یکی از معصومین است که در طول زندگی شان رنج و زحمت بسیاری بر ایشان وارد شد و بیشتر عمر ایشان در زندان سپری شد. یکی از خصایص بسیار ارزنده این امام معصوم همان صفت کاظم بودن ایشان است. کاظم به معنی فرو برنده خشم است. البته به این معنا نیست که ایشان هیچ گاه خشم نداشتند، صد در صد در مقابل دشمنان دین خدا خشمگین می شدند ولی هیچ زمان به خاطر خودشان و خواسته های شخصی اجازه ندادند که خشم بر آن مرام، مسئولیت و مقامشان غلبه پیدا کند و اگر به حساب معجزه بگذاریم چه معجزات زیادی در طول حیات ایشان، چه در بیرون از زندان و چه در داخل حبس از ایشان دیده شده است.
ایشان در زمان هارون در زندان تشریف داشتند. وقتی هارون می بیند که نمی تواند جلوی محبوبیت و راه و مرام ایشان را بگیرد سعی می کند که ایشان را بی آبرو کند و زنی را مامور می کنند که با توسل به زن بودنش وارد زندان شود و چه بسا بتواند در اخلاق و رفتار امام تاثیر بگذارد. چند روزی می گذرد و هارون به خیال خودش فکر می کند که آن زن ماموریت خود را انجام داده و حالا وقت خوبی برای بدنام کردن ایشان است ولی با تمام شگفتی می شنود که از روز دوم آن خانم هم به عبادت مشغول شده است. مشهور است که امام بعد از نماز صبح به سجده می رفتند و سر از سجده بر نمی داشتند تا اذان ظهر و این زنی که مامور شده بود تا باعث بد نامی ایشان شود مدام در عبادت بوده است.
منظور این که با تمام قدرت ها و تمام اختیاراتی که این عزیزان داشتند فقط و فقط به خاطر فردای ما، به خاطر راهنمایی ما و به خاطر زندگی خوب بندگان خدا، تن به این همه مصیبت ها و سختی ها دادند که راه زندگی و بندگی را به ما یاد دهند. ان شاا… که ایشان ما را به عنوان رهروان خودشان بپذیرند و ما هم سعی کنیم از زندگی این امامان عزیز خصوصاً درس زندگی که نهایتاً به درس بندگی خدا می رسد را بگیریم.
قبلاً به مقام و درجه ملائکة ا… اشاره شده بود که مدام در تسبیح و ذکر پروردگار عالم هستند. یادمان باشد که نباید اشتباهات تکراری داشته باشیم چون عهد و پیمان بستیم. بعد از این، اشتباهات و پیشرفت ها باید “نو” باشند. هر چه تقرب بیشتر شود تنزل ها هم سخت تر می شود و گذشتی وجود ندارد. مسئله دیگر این که سعی کنیم هر روز با قرآن مانوس باشیم و نباشد که هفته ای بگذرد و سراغ قرآن نرفته باشیم.
یکی از مسائل مهم بهداشت و سلامت است. متاسفانه آن هایی که دشمنان دین، مذهب و تشیع هستند همیشه سعی کردند به نوعی ما را محکوم کنند به این که در اماکن مقدس از لحاظ رعایت مسائل بهداشتی ضعیف هستیم تا یک بخشی از این مسئله قابل پذیرش است ولی به نظر من آن بخشی کوچک هم نباید وجود داشته باشد. مسجد، زیارتگاه و حسینیه ها بالاترین اماکن از لحاظ دین و مرام و مذهب ما هستند. باید ما اول در مسائل بهداشتی آن اماکن دقت کنیم و بعد در بهداشت خودمان دقت نماییم. بحث بهداشت بحث طولانی دارد چون بالاتر از بهداشت جسمی، بهداشت روانی انسان ها مطرح است که همانا ساختن و زدودن روح و روان از هر گونه ناپاکی و غبار و آلودگی هاست. چرا وقتی می خواهیم مسجد برویم بهترین لباس خود را نپوشیم؟ چرا معطر نباشم؟ مگر حضرت رسول (ص) و ائمه معصومین این کار را نمی کردند؟ وقتی مسئله بهداشت را مطرح می کنیم به این معنا نیست که لباس های گران قیمت خریداری کنید بلکه همان لباسی که دارید تمیز باشد. چرا هیئت که می رویم با عدم رعایت بهداشت توسط بعضی افراد روبرو شویم؟ این مسئله چیزی است که نمی توان به زبان آورد چون ممکن است فرد تحقیر شود و یا این که دلش بشکند. چرا نباید این مسئله را فرهنگ کنیم؟ چرا در ساختار آن کوشش نکنیم؟
سفیری باشیم در مورد این مسائل در تمامی اماکن. اول از خانواده و از اطرافیانمان شروع کنیم، هیچ اشکالی ندارد که وقتی می خواهیم به مسجد برویم بهترین لباس را بپوشیم و تمیز باشیم و با این هدف که اطرافیانم در منزل ببینند و زرنگ باشم کاری کنم که سوال کنند. وقتی سوال کردند جواب دهم با منطق و استدلال برایشان مسئله را توضیح دهم و البته نه با غرور بلکه با مهربانی و دوستی. چه بسا باعث شوم که افراد دیگر خانواده هم از من تبعیت کنند و الگوگیری کنند. وقتی پنج الی شش نفر با این وضعیت در آن حسینیه، هیئت و یا مکان مذهبی چند بار حاضر شدند خود به خود این مسئله رعایت خواهد شد. اگر این مسئله مطرح شد بیشتر توقع در ترویج این مسئله می باشد.
مسئله دیگر که قبلاً هم به آن اشاره شده این است که جسم و روح در کنار هم باید تکامل پیدا کنند. جسم ضعیف اگر در شرایط عالی روح هم قرار داشته باشد بالاخره اثر خودش را می گذارد و آن نتیجه ای که باید گرفته نمی شود. جسم روح در کنار هم و در موازات هم باید پرورش پیدا کنند. جسممان اگر ناسالم باشد طبیعی است که ما را از خیلی مسائل باز می دارد. اگر بنده به جسمم اهمیت ندهم و اجازه دهم درد و یا مریضی بماند به تدریج دچار درد خواهم شد. وقتی درد به وجود انسان بیاید طبیعتاً آن تمرکز و آن راحتی را در گرفتن مسائل عبادی و عرفانی نخواهد داشت و حوصله راز و نیاز کردن در شخص وجود نخواهد داشت چون اسیر درد است. از طرف دیگر اهمیت ندادن به سلامتی فردی هیچ تفاوتی با این ندارد که به سلامتی دیگران هم اهمیت ندهیم. ضربه ای که به خود می زنی مثل این است که به دیگری ضربه ای زده ای.
دست، پا، سر، بدن، اعضای درون بدن و قلب همه امانتی در دست ماست. مبادا از جسم خود غافل شویم چون خستگی ما می تواند روی اطرافیان تاثیر بدی بگذارد. ساختن روح بد نیست ولی ساختنی که فقط به یکی از جنبه ها توجه شود خستگی می آورد. اگر چهره ما شاد و سلامت باشد در خوشحالی دیگران تاثیر به سزایی دارد. غفلت نکنیم… خستگی ها، مریضی ها و اهمیت ندادن به سلامتی جسم به سرعت بر روح و روان تاثیر منفی می گذارد. اگر برنامه ریزی داشته باشیم که دیگر نباید مریض شویم. بعضی مریضی ها دست خداوند است که آن هم نعمتی است؛ منظور ما بیشتر مریضی هایی است که خودمان باعث آن می شویم که حق این مسئله را نداریم.
بارها گفته شده که اگر سر سفره ای می نشینیم با شکر خداوند شروع کنیم و از طرف دیگر گفته شده که تا سیر نشده ای از سر سفره بلند شوید. طبیعی است اگر این مسئله را رعایت نکنیم به خودمان آسیب می رسانیم و مسئول هستیم. همه موارد سلامتی را زندگانی ائمه و زندگانی بزرگان دینمان به ما به ارث گذاشته اند. اگر ما برنامه ریزی درستی داشته باشیم هیچ گاه دچار مشکل نمی شویم حتی در مورد زنان خانه دار که باید برنامه ای را برای رسیدگی به امورات اعضای خانواده شان بگذارند و نباید هیچ کدام را فدای دیگری کرد. اگر از زمان یکی به دیگری اختصاص دهیم بعد از مدتی هم در مسائل شخصی به مشکل برمی خوریم و هم در مسائل خانوادگی. وقتی خستگی در بدن آدمی بنشیند کم کم این خستگی اثرات خود را بر اعضای بدن می گذارد و خدای ناکرده به خودمان می آییم و می بینیم از همه چیز بیزار شدیم و هر چه داشته و کاشته بودیم همه را بر باد دادیم.
واقعیتی است که اگر کار نکنم گرسنه می مانم و اگر گرسنه بمانم هیچ کاری نمی توانم انجام دهم و مغزم جواب گوی آیاتی که می خوانم نیست. اول معاش، معاش باید باشد تا بدنم، روحم و جسمم آن توانایی انجام، درک و گرفتن مسائل دینی را به من بدهد. همه دیدیم که وقتی گرسنه هستیم مغز گیرندگیش پایین می آید. چرا توصیف می شود که محصلین حتماً صبحانه بخورند و به کلاس درس بروند. طبیعی است دانش آموزی که صبحانه نخورد گیرندگیش ضعیف است. بدن به ویتامین، پروتئین و… نیازمند است اما هر کدام به اندازه ای و به مقدار مناسب خود. اول باید شکر امکاناتی که خداوند به ما داده را به جا آوریم و بعد شروع به استفاده کنیم.
یکی از عادت هایی که ما باید آن را تغییر دهیم این است که اکثر مواقع شکرگزاری ما بعد از انجام مسائلمان است. مثل غذا خوردن هایمان که همه می خوریم و بعد می گوییم شُکر. آیا شده که قبل از خوردن بگوییم خدایا شکر که این نعمت را به من دادی؟ خدایا ممنونم که مرا محتاج قرار ندادی؟ نعمت هایت را برایم گذاشتی تا من استفاده کنم، بدنم و جسمم را بتوانم حفظ کنم تا بایستم و تو را صدا بزنم؟ سعی کنیم اعمالمان تفاوت داشته باشد. کسی که ادعا می کند معنویت را در زندگی خودم حاکم کرده، باید بتواند بگوید چه تفاوت هایی نسبت به دیگران در برنامه هایش هست. قدرت بدنی، ساختن جسم سالم و حفظ سلامت بدن لازم و واجب است. وقتی بدن نیرومند است ناخودآگاه در مسائل دینی و عرفانی تان تاثیر می گذارد و آن قدرت را به شما می دهد. در بیان، دید، تمرکز و در همه مسائل تفاوت را خواهید دید. فقط این نباشد که جزوات را یک بار بخوانیم و کنار بگذاریم.
برنامه مرور را برای خود بگذاریم. بعضاً یادمان می رود، سعی کنیم برنامه ریزی درست داشته باشیم و مرورهایمان را دائمی کنیم و به دنبال ضعف هایمان باشیم و آن ها را موشکافی کنیم و ببینیم در کجاها قوی و در کجاها ضعیف هستیم. طبیعی است که اگر قلب درد، معده درد و یا سر دردی داشته باشید آن لحظه در ارتباطات روحی و معنوی تان تاثیر سوء می گذارد. اگر عاشق هستم و ادعا می کنم عشق مرا به دنبال خودش می کشاند، آیا عاشق حاضر است یک لحظه را در رسیدن به معشوق از دست بدهد؟ طبیعتاً خیر. پس اگر مراقب خود نباشیم از عشق هم عقب می مانیم. پس اگر ما مسائل خود را کنترل کردیم و موردی برایمان پیش آمد (مریضی، گرفتاری) بدانیم که خداوند به صلاح بندگانش آگاه تر است و مطمئناً آن مسئله به صلاح تو بوده است و قطعاً خداوند می خواسته با این مسئله جلوی مسائل بزرگ تری که اثرات منفی و مخربی را که بر جسم و روحت داشته، مانع شود.
مسئله بعدی این که خنده در جای خود لازم است و باید شاد باشیم ولی اگر از حد تعادل خارج شوم خیانت بر عشق و به راه و مرام کردم. متانت و وقار یک رهروی عاشق باید از تمام وجود او ببارد. از تمامی خصوصیات باید اطرافیان بفهمند که تک تک شما متفاوت هستید هم رفتار و اخلاقتان، البته نه با غرور. سعی کنیم در شوخی هایی که می کنیم پیغام باشد. در شوخی چیزی نهفته باشد که اندیشه باشد. سعی کنیم با در نظر گرفتن جنبه های مختلف افراد با آن ها شوخی کنیم. شاید در خانواده شوخی کنیم و اعضای خانواده طوری دیگر برداشت کنند و این مسئله خود ریشه اختلاف بین اعضای خانواده شود. سعی کنیم در تمامی جهات زندگی الگو باشیم و یادمان نرود که جایگاهمان کجاست.
هیچ چیز دل مولایمان را به اندازه نوازش یک بچه یتیم شاد نمی کند. مبادا غفلت کنیم و در اطرافیانمان و در خانواده مان باشند و ماه ها و سال ها از آن ها غافل باشیم. نگاه نکنیم که بود و چه بود، پدرش و مادرش که بود. آن وظیفه اخلاقی که شانه مولایمان در نیمه شب به خاطر آن زخم می شد و به خانه های آن ها در نیمه شب سر میزد را به یاد بیاوریم و عملاً ثابت کنیم که در هر زمینه رهرو مولا علی (ع) هستیم. والسلام…