بسم ا… الرحمن الرحیم
اگر یک قدم به سمت عترت رسول پیش برویم، آن ها ده ها قدم به سمت ما پیش می آیند. در عظمت سوره مبارکه فتح که فکر می کردم به سال های پیش برگشتم به زمانی که محصل بودم. همه ما مدرسه رفتیم، بعضی از نفرات دانشگاه رفته اند و بعضی حتی در مقام معلمی هستند، معلمی که شغل انبیا است. بعضی از معلم ها را می بینیم که شاید به ظاهر خشن و بی حوصله باشند ولی وقتی شروع به تدریس می کنند سعی می کنند بهترین روش تدریس را به کار بگیرند و هر چه که معلومات دارند را به محصلین ارائه می دهند و به یاد داریم که بعضی از معلمین اشاره می کردند که این نکته، نکته امتحانی است. بعدها می دیدیم که تمامی نکات مهمی که معلم اشاره می کرد همه سوالات امتحانی شده و بعضی ها حسرت می خوردند که چرا دقیق تر آن نکات را یادداشت نکردند. بعدها که به کارنامه خرداد می رسیدیم تعدادی کارنامه قبولی، تعدادی تجدیدی و تعدادی مردود می شدند.
دقیقاً در همین سطح اگر بالا بیاییم و به خداوند برسیم می بینم که خداوند به طرق مختلف راه را به ما نشان داده است. می دانیم که در نماز، ما با خداوند صحبت می کنیم؛ یعنی خداوند این فرصت را به ما می دهد که روزی چند مرتبه در پیشگاه خداوند بایستیم و حرف بزنیم. تجربه کردیم که وقتی با بزرگان صحبت می کنیم حداقل آن است که در آن روز یک غرور خاص در وجودمان می آید و خودمان را در آن پایه احساس می کنیم و این چند مرتبه ای که می ایستیم به نماز و به اسم نماز با خدای خود حرف می زنیم و یکی از حُسن های نماز این است که هر روز یادآوری می شود که ای بنده تو به کجا تعلق داری… بالادست و بزرگ تو کیست… خالق تو کیست… از طرف دیگر خداوند انبیا را می فرستد تا به دین اسلام می رسد و در دین اسلام تکمیل تر می شود.
خداوند علاوه بر رسول خدا (ص)، دوازده معصوم را به عنوان امام و ولی برای ما قرار می دهد. در کنار این صد و بیست و چهارهزار پیغمبر، بزرگ ترین، بی عیب و نقص ترین معجزه را که متعلق به هر زمان است یعنی همان قرآن را می فرستد و در قرآن خداوند با بندگانش حرف می زند. اگر به تک تک سوره های قرآنی دقت کنیم می بینیم که خداوند تذکرهایش را به ما داده است که ای بنده من! دروغ حرف نزن، حق و ناحق نکن، ظلم نکن، بهتان نزن و افترا نگو… انسان باش و مقام خودت را درک کن که تو اشرف مخلوقات هستی. بارها در قرآن تذکر داده و یادآوری می شود که خداوند به تک تک فرشتگان دستور داد که در مقابل انسان به سجده در بیایند اِلا ابلیس کافر که انسان را سجده نکرده است.
بارها گفتیم که خداوند بی نیاز از همه چیز است. نیازی ندارد که بخواهد این مسئله را به رُخ بندگانش بکشد. این تذکر برای ماست که بدانیم مقام انسان چیست و این که یک انسان بداند که چه شأنی دارد و جایگاهش کجاست. جایگاه یک انسان در آن حدی است که تمامی فرشتگان در مقابل آن مقام به سجده در می آیند و اگر انسان را سجده نکند طرد و جهنمی می شود و شیطان می شود. خداوند می فرماید: “اول ایمان بیار که تو بنده منی و من خالق و خدای تو هستم” همان خدایی که شریک ندارد، همان خدایی که قادر مطلق، ناظر، بصیر و بیناست و همه چیز به دست اوست.
خداوند می فرماید: “بنده من به این دنیا زیاد دل نبند، مدتی آمده ای و مزرعه ای است که برای آخرتت باید کشت کنی. طمع نکن، حرص نورز، دل به مال دنیا، اولاد، مقام و ثروت نبند، مسئول باش… عالم باش و در پی علم و دانش باش. وقتی در این سوره مبارکه دقت می کنیم، می بینیم که خداوند می فرماید که اگر به تمامی گفته ها و تذکرهایم گوش دهید مطمئن باشید که فتح و پیروزی با شماست و می فرماید: “من با تو و پشتیبانت هستم، اصل زندگی جاوید است و بهشت، کاخ، حور و… اصل نیست”. چون ما انسان ها در مقابل مسائل دنیایی ضعیف هستیم خداوند می خواهد به ما بفهماند که ای بنده من! آن قدر به خانه ات نناز، آن قدر غذایی که می خوری فکر نکن لذیذترین هاست. اگر تو انسانی شدی که هدف من از خلقت، انسان است و بتوانی به آن شرف، بزرگی، خلوص و به آن شفافیت و زلالیت برگردی که به اصل خود بازگشتی اصلاً از هیچ چیز نگران نباش و از هیچ چیز نترس، آیا ما به این همه تذکرات که علنی داده شده و یا تذکراتی که در احادیث آمده عامل به فرامین الهی بودیم؟
وای بر ما که چقدر از نهج البلاغه غافل هستیم و چقدر از آن غفلت کردیم. در بٌعد اجتماعی زندگی روزمره و مسئولیت هایمان چقدر غافل بودیم؟ مولای متقیان علی (ع) به زیبایی تمام، مسائل را باز می کند و راه روشن را در هر زمینه ای جلوی پای ما می گذارد. مولا امیر المومنین (ع) از کجا درس گرفتند؟ از قرآن. برای این که بنده ای شدند که خدا مورد نظرش بود. دروغ حرف نزدند، مال کسی را بالا نکشیدند، چشم به مال و ناموس کسی نداشتند، قانع بودند و خودشان را ساختند و در مواردی که خودشان اعتقاد به آن مورد نداشتند هیچ گاه دیگری را اجبار نکردند (امر به معروف و نهی از منکر). هیچ گاه خشمشان را با مقامشان بر موقعیت خود ادغام نکردند.
وعده خدا حق است. همه واجبات را خداوند توسط کتاب، پیغمبران، امامان به ما اعلام می کند ولی در جاهایی می بینیم که تمام عبادت ها تحت تاثیر یک مسئله از دید ما بسیار ساده قرار می دهد. هزاران عبادت کن اما ظلم به خلق کن، به پدر و مادرت ظلم و بی احترامی کن، می بینیم که خداوند خشمش می گیرد ولی از طرف دیگر می گوید که ای بنده من اگر همه این هایی که تذکر دادم جایگاهت مشخص است و من با تو هستم. بارها در نماز می گویی اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا ا… ولی در جاهایی با امیال و هوس ها ناخواسته برای خداوند شریک می تراشی. بعد هم می نشینی و دعا می کنی و می گویی خدایا من گیر افتادم و کمکم کن. اگر خداوند شخص را حاجت روا کرد مغرور می شود و می گوید اعمالم آن قدر پاک بود و انسان وارسته ای بودم تا دعا کردم خداوند به من عطا کرد و نمی گوید که لطف خداوند بوده است و اگر خداوند بنابر حکمت خود حاجت فرد را در آن لحظه بر آورده نکند می گوید که این همه نماز خواندم، عبادت کردم و کار خیر کردم اما خداوند به من عطا نکرد، با این حرف تمام کاشته هایت را به باد دادی.
یادمان باشد و فراموش نکنیم خداوند هر لحظه و هر آن، از هر چیزی که فکرش را کنی به ما نزدیک تر، شنواتر و بیناتر است. قبل از آن که فکری از ذهنت بگذرد خدا به آن آگاه است. نگاهت را قبل از آن که خودت بخواهی و جهت بدهی، خداوند جهت می دهد حتی حرف هایی که می خواهی بزنی. رسیدیم به این سوره و این که وعده خدا حق است و پیروزی با خدا و بندگان خوب خداست. پیروزی فقط در جنگ نیست، ما هر روز در جنگ هستیم و ما هر لحظه در جنگ هستیم. جنگ فقط این نیست که در مقابل یک دشمن غیر بایستی و بجنگی و یا توپ و تفنگ داشته باشی و بجنگی. بزرگ ترین جنگ، جنگی است که اول با نفس خودمان و هوس هایمان داریم.
از همان اول صبح که از خواب بیدار می شویم اول باید به خودمان نهیب بزنیم که یادت نرود تو بنده ای و خدایت حاضر و ناظر بر اعمالت می باشد. اعمالت را اصلاح کن در خدمت خلق خدا باش و حُسن خلق داشته باش. هزاران عبادت می کند و کار خیر می کند ولی عصبانی و خشمگین است، چه فایده ای دارد. چه فایده که با همان خشمت دل هایی را می شکنی که نباید می شکست. چقدر زیباست که ما خوش خلقی را اساس کار خود قرار دهیم. در دینمان الگوهای زیادی داریم، بالاترین را در حضرت رسول (ص) می بینیم مگر سنگ به سر مبارکش نزدند و دندان مبارکش را نشکستند. مثال های عینی زیادی داریم که اتفاق افتاده است که حضرت رسول (ص)، ائمه، صحابه و یارانشان با اعمال و رفتارشان چه انسان هایی را جذب کردند.
سعی کنیم زود از کوره در نرویم تا موقعی که کسی به ما احترام می گذارد و ما را مورد محبت خود قرار می دهد، فکر می کنیم لایق محبت هستیم و این ها را از خوبی فرد نمی بینیم ولی کافیست یک بار حواس طرف مقابل نباشد یا مشکلی داشته باشد و طور دیگری برخورد کند آن فرد برای ما زشت می شود و دیگر دوست نداریم او را ببینیم. چرا؟ این نشان می دهد تو منیت داری، این منیت را بٌکُش تا این منیت را در وجودمان از بین نبریم دائم در خطر هستیم. نباید انتظار داشته باشیم که فتح و پیروزی که خداوند به ما وعده داده نصیبمان شود.
فکر نکنیم چون نماز می خوانیم و روزه می گیریم تمام است. این صحبت برای کسی است که ادعای رهروی عترت رسول را دارد. حیف است که رهرو پاک است و اکثر مسائلش را رعایت می کند ولی خشم سریع بر او غالب شود، بعد هم توقع می کند به مقام والای انسانی سریع تر نزدیک شود، طبیعی است که این اتفاق نمی افتد. تمام الگوهای رفتاری و اخلاقی ما باید مطابق با الگوهای رفتاری ائمه و طبق دستورات دینی باشد. چرا هر روز توبه و استغفار نکنیم؟ چرا شب که به منزل می رسیم به همه چیز رسیدگی می کنیم اِلا به خودمان. دو الی سه دقیقه خود را بررسی کنید و نقاط قوت خود را از صبح جلوی چشمانتان بیاورید و نقاط ضعف را بسنجید و اصلاح کنید، منیت را از بین می برید. نگران چه هستید؟ اگر نگرانی در تو هست پس هنوز ناقص هستی و هنوز ایمانت کامل نشده است. چقدر خداوند در قرآنش با تو حرف زده و چقدر وعده داده و گفته شده که اگر برای روزی هست نگران نباش و یا مریضی نگران نباش همه چیز دست خداوند است و او به همه چیز داناست.
وقتی خودت را سپردی به دنبال عشق برو و ببین معشوقه ات هر لحظه کجاست و به دنبال معشوقت باش و عشقت را تقویت کن. خشم و کینه اگر در دل باشد طبیعی است که عشق تقویت نمی شود و طبیعی است که با حسادت عقب می افتی و یا این که چرا گفتی. چرا او دارد اما من ندارم؟ من که از او بالاتر بودم. اگر فکر و ذکرت دائم به دنبال معشوقت نیست پس عاشق نیستی. معشوق هم برایت شرایط گذاشته و گفته است که ای بنده من باید شرایط خاص خود را بیاوری تا بتوانی عاشق باشی. روز به روز عاشق تر شدن عالی است چون وقتی عاشقی روحت لطیف است. عاطفه و مهربانیمان بیشتر می شود و دوست داری به همه مهر بورزی و گذشت کنی ولی از طرف دیگر مسئولیت هم بالاتر است. وقتی راه نشان داده شد دیگر برازنده نیست که به بیراهه بروی.
مبادا فکر کنیم که در کلاس نشستیم و باید مشق تحویل دهیم. اگر حالت مشق پیدا کند همه مسائل فَرار می شود. نعمت هایی که خداوند آفریده برای ماست و باید استفاده کنیم ولی نه به هر قیمت و نه به هر شکل. یک رهروی عاشق باید بتواند اگر سه روز غذا به او نرسید تحمل کند و با یک یا علی گفتن سیر شود. وقتی دل سپردی از خود چیزی نداری که بخواهی نگرانش باشی و غصه بخوری. اگر این طور نیستی عاشق نیستی. از طرف دیگر بارها گفتیم که عشق به هیچ وجه ناپاکی نمی پذیرد حتی در عشق مجازی چه رسد به عشق حقیقی.
بی ریا باش، به عهدت وفا کن، ظلم نکن، طمع نکن، حق و حقوق همسایه و پدر و مادر را رعایت کن، حق و حقوق استاد و بالادست را رعایت کن، قناعت پیشه کن و نه خسیسی، اسراف نکن، به فکر اطرافیانت باش و… . اگر همه این ها را انجام دادی تو دلداده منی و من بیشتر از تو. چه بسا خداوند و ائمه با ایجاد پیش آمدی دوست دارد صدای تو را بشنود چون او هم عاشق صدای توست. مگر می شود مهر را با غضب جواب داد؟ مگر می شود خوبی را با بدی جواب داد؟ آن هم برگزیده ترین بندگان خدا. ایمان داشته باشیم که وعده خدا حق است و فتح و پیروزی با آن هایی است که بنده خدا هستند نه بنده دنیا. ان شاا… که ولادت آقا امیر المومنین (ع) به نوعی ولادت ما هم باشد. هر روزی که از یک کار منکر دوری کردی و دیگر نزدیک آن منکر نشدی آن روز تولدی دیگر از توست. کدام کادوی تولد بالاتر از این که خودمان را بسازیم و خودمان را آماده تر کنیم تا این که لیاقتمان را روز به روز بالاتر ببریم. والسلام…