بسم ا… الرحمن الرحیم
از توصیه های اكید دین مبین اسلام است كه مسلمانان در مراسم تشییع و یادبود خواهران و برادران دینی خود حضور داشته باشند و برای بازماندگان متوفی زمینه ی تسلی و آرامش را ایجاد كنند. حضور یافتن انسان در قبرستان ها و مجالس ترحیم در مرحله اول برای خود او سودمند و مُثمِر ثمر است، چرا كه یادآور مرگ و جهان آخرت است. مرگ هر انسانی برای سایر انسان ها درس و عبرت است، بدین ترتیب كه هر فردی با محاسبه اعمال خود فرصتی در اختیار دارد تا بتواند نهایت بهره در جهت توشه گیری برای سرای آخرت را ببرد. مرگ سن و سال خاصی ندارد و در هر روز انسان های بی شماری در سنین مختلف، دعوت حق را لبیك گفته و به خانه ابدی خود كوچ می كنند. بنابراین نمی توان با تصور این كه سالیان درازی از عمر ما باقیست از یاد مرگ و آخرت غافل شد.
مؤمن واقعی كسی است كه مرگ برای او به سبب اعمال نیكش خوشایند و برای اطرافیان دردناك و اندوه بار باشد. سالیان سال است كه از جمله اهداف ما، یاد کردن اموات و قرائت فاتحه و آیات كلام الهی برای شادی روح آنان بوده است. یاد كردن اموات از بهترین و پسندیده ترین اعمالی است كه هر انسانی می تواند در كارنامه اعمال خود داشته باشد.
در دنیای پر زرق و برق امروز آنچه رفته رفته كم رنگ تر می شود سادگی، صمیمیت و محبت بی قید و شرط است اما آنچه هرگز تغییر نكرده است و نخواهد كرد، مرگ انسان ها، جدایی از دنیا و سفر به سوی آخرت است. همان طور كه در این دنیا، هر دید و بازدید و ملاقاتی، شعف و شادی خاص خود را دارد، یاد كردن اموات نیز برای رفتگان سرشار از همین شعف و شادی است.
در ادامه بحث خوشبختی و بدبختی باید اضافه كرد كه خوشبختی و بدبختی دامنه ی وسیعی دارد. بُعد پرورشی، تربیتی، نظم، ترتیب، دوری از تنبلی و كاهلی و تلاش از ابعاد و اركان مهم برای رسیدن به خوشبختی و عدم هر یك دلیلی بر بدبختی است.
بررسی تك تك این ابعاد اثبات می كند كه ضرورت هر یك با سلامت جسم و روح همسان خواهد بود. سلامتی نعمتی بی همتا و بی نظیر است و وقتی این نعمت از انسان گرفته شود، چه بسا مال و مكنت نتواند ذره ای از آن را جبران كند. تمامی نعمت های الهی در جهت نظم و نظام، رشد و تربیت انسان ها آفریده شده است.
در مراجعه به زندگی پیامبر (ص) و ائمه (ع) خصوصاً آقا امیرالمومنین (ع) می بینیم كه مولا هرگز با دو نوع غذا (خرما و نمك) طعام نمی كردند و تنها لقمه ای نان و نمك را برای افطار یا اطعام خود كافی می دیدند. امروزه هرگز انسانی نمی تواند این چنین تغذیه كند مگر این كه روح و جسم خود را همانند این بزرگواران تربیت كرده باشد. انسان اگر بهترین و گران قیمت ترین غذا را تناول كند در حالی كه آرامش روح و رضایت قلبی نداشته باشد، هر لقمه برای او تبدیل به درد، بلا و عوارض خواهد شد.
متأسفانه انسان ها در طول حیات خویش در كره ی زمین نظام طبیعت را بهم زدند. نظام طبیعت، رفتار و محیط بر مبنای رشد و تعالی انسان ها آفریده شده است؛ طبیعتاً برخورد رفتاری و فیزیكی فردی كه در كوهستان زندگی می كند با فردی كه در دل تشنه كویر زندگی می كند بسیار متفاوت است و تأثیر گرفته از محیط زیست شان است. بسیاری از گرفتاری ها و بیماری های امروزه انسان ها برگرفته از بهم ریختگی موجود در طبیعت است. برای محقق كردن خوشبختی باید برای هر فراز از این نعمت الهی برنامه و هدف مشخصی تعریف كنیم و آن را به انجام برسانیم.
سعی كنیم به عنوان رهروان مولا نسبت به راه و روش مولا عامل باشیم نه شعار دهنده. هر یك از رهروان مولا می توانند به صورت امتحان و آزمایش دوره ای هر چند كوتاه از زندگی خود را با روش های مولا در صحنه ی زندگی، همسرداری، فرزند پروری، در اجتماع، بندگی، عبادت و نوع خواب و خوراك مطابقت داده و نتیجه این تطبیق را یادداشت برداری كنند؛ پس از این یادداشت برداری بی شك هر رهرویی متوجه خواهد شد كه مطابق با روش مولا در چه زمانی و در كجا باید عصبانی شد یا باید بخشید؟ چگونه خندید و چگونه مراقبت رفتاری را در اجتماع و خانواده تنظیم كرد؟ انسان مؤمن پیش از هر رفتاری كه ابراز می كند باید میزان سود و ضرری كه به خود وارد می كند را بسنجد و سپس به انجام كار یا اِبراز رفتارش دست بزند.
حُسن خُلق تأثیر بسزایی در رشد فكری و معنوی، گردش خون و عملكرد صحیح سلول های بدن دارد. چنانچه روش زندگی، خوی و خصلتمان را با راه مولا گره بزنیم و روش های ایشان را در تمامی زمینه های زندگی پیاده كنیم، قطعاً دوای دردهایمان را در داروخانه وجودمان كشف خواهیم كرد. منظور از به كاربستن كلمه دارو صرفاً درمان بیماری های جسمی انسان ها نیست؛ چه بسا ساده ترین درمان، درمانی هایی است كه توسط دارو صورت می پذیرد اما داروی برخی از بیماری ها فقط و فقط در دست خود انسان است؛ به عنوان مثال، ترس با هیچ داروی شیمیایی و گیاهی و … قابل درمان نیست؛ هم چنین برای خوشبختی، بدبختی و امانتداری هیچ دارویی وجود ندارد و نخواهد داشت مگر دارویی كه از نهاد، اراده و آگاهی انسان به وجود می آید. همه چیز درس است، درس هایی كه ائمه (ع) نه تنها در زبان بلكه عملاً در زندگی خود جاری كردند.
بسیار پیش تر گفته شد كه انسان باید بداند از كجا آمده؟ برای چه آمده؟ و به كجا می رود؟ و این یعنی تولد، زندگی، مرگ. مرحله ی تولد را سپری كردیم و در مرحله ی زندگی سِیر می كنیم و مرحله ی مرگ را در پیش داریم؛ اما این كه در نوع و كیفیت زندگی چگونه عمل كنیم تا سفری راحت داشته باشیم بسیار حائز اهمیت است که همان تابلوی ورود به مرحله ی آخر، مرگ است.
به عنوان رهروی مولا در شنیدن نام مرگ و رویارویی با مرگ دیگران و حتی خود باید به گونه ای خود را پرورش داده باشیم كه لبخند بر لبانمان نقش ببندد. مرگ شروع زندگی جاوید است، زندگی كه پایانی در آن وجود ندارد و مراحل گذراندن عمر در آن یافت نمی شود؛ در این زندگی جاوید دو جایگاه و منزل وجود دارد، عدهای اهل بهشت و عدهای اهل دوزخ هستند.
تا پیش از شروع عاشقی و حضور یافتن در میعادگاه عشق هر یك از ما با شنیدن نام حضرت عزرائیل (ع) دچار وحشت و ترس می شویم اما به محض شناخت پیدا كردن از این فرشته ی والا مقام الهی به عرض ارادت و عشق ورزی به ایشان پرداختیم. تغییر این بُعد نگرش در مورد فرشته مقرب الهی كه همواره وفادار و متعهد بر مأموریت و مسئولیت خود بوده، می تواند ما را وارد وادی مرگ و شناخت از آن كند.
بی تردید سفر مرگ برای همه ما رقم خواهد خورد اما این كه ابزار و وسایل مورد نظر برای سفر ما چیست و چگونه مهیا خواهد شد و در میان این بارها، چه باری سنگین است و مانع برای پرواز عاشقانه ما به سوی معبود خواهد بود، از بررسی و خردمندی ما در ایجاد شناخت از خود و از سفر پیش رویمان نشأت می گیرد. مقصود از بیان بار سنگین، افراط و تفریط های غیر قابل قبول است؛ هر چند این افراط و تفریط ها در دینداری باشد؛ بسیار بودند كسانی كه در اثر افراط در دینداری به گمراهی رسیدند و برخی نیز عادت كردند به تندروی و افراط در مسائلی كه مرتبط به آنان نیست.
بارها گفتیم و شنیدیم كه خداوند از هر كس به اندازه وسع و توان او تكلیف می خواهد اما متأسفانه باز با عدم شناخت ظرفیت و در اثر افراط، كار یا مسئولیتی را به عهده می گیریم كه از توان ما خارج است و راهی را بر می گزینیم كه توان كنترل خود را در فراز و نشیب هایش نداریم.
حال كه خود را رهروی مولا می دانیم باید ببینیم دیدگاه مولای ما به مرگ چه بوده و ایشان چه ابزار، امكانات و مسیری را در حركت به سوی مرگ ترسیم كرده و به آن عامل بودند؟ مولای ما خود را خوشبخت می دانستند یا بدبخت؟ ایشان از مال دنیا به اندكی بسنده كرده بودند و تا واپسین لحظات عمر كار می كردند و این در حالی بود كه اختیار بیت المال کاملاً در دست ایشان بود و به اشاره ای قادر بودند تا ریگ های بیابان را به لعل و جواهر بدل كنند. مولای ما به بی نیازی حقیقی رسیده بودند كه به اندك امكانات دنیا قانع و رستگار بودند و لبریز از خیر و نیكی به وصل یار رسیدند.
آیا ما تنها به بخشی از این بی نیازی رسیدیم؟ و آیا می دانیم مولای ما چه زمانی خشمگین و ناراحت، چه زمانی شاد و خوشحال و چه زمانی مملو از بخشش و گذشت بودند؟ كشیدن دست نوازش بر سر یتیمان بهترین زمان برای شاد بودن مولای ما بود و اكنون با داشتن الگو و راهبری چون مولا آیا توانستیم تنها یك صفت از صفات پسندیده مولا را در خود نهادینه كنیم؟
اهل بخشش هستیم اما بخشش های موردی و انتخابی، نه بر اساس اولویت. چنانچه در درون ما نفرت، خشم و عصبانیتی كه خارج از حیطه ی الهی و مورد قبول خداوند باشد وجود داشته باشد و اگر بی نظمی، كاهلی و بی توجهی به دستورات الهی از ما دور نشده باشد باید پرونده ی رهروییمان را بسته و از رسیدن به انتهای مسیر عشق صرف نظر كنیم؛ چرا كه هرگز عاشق و رهرو نمی تواند چنین خصوصیاتی داشته باشد.
انسان هایی كه امروزه ادعا می كنند با قلبشان به پرستش خدا می پردازند و از ادای فریضه عاشقی (نماز) سر باز می زنند، آیا قلبی محكم، زلال و مقدس تر از امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س) دارند؟ مگر نه این كه مولای ما شهید محراب بودند و فرزند بزرگوارشان آقا ابا عبدا… (ع) در میانه ی جنگ همراه با یاران وفادارشان نماز برپا كردند و اولویت های فرمان خدا را برقرار كردند. انسان هایی كه در مرگ عزیزان و مصیبت های وارده به ناشكری و ناسزا گویی می پردازند، نظم الهی را در عبور انسان ها از این سرا نشناخته و به مصلحت های الهی ایمان نیاورده اند.
قدری تصمیم و همت محكم تر و راسخ تری را برای شناخت رهرویی به كار ببندیم. هر چند به كار بستن واژه رهرو نیز نوعی تزریق و تأكید به مغز و قلب انسان برای مهیا شدن در جهت رهرویی واقعی را به همراه می آورد اما بسنده كردن به واژه رهرو كافی نیست.
دقت كنیم در رهرویی هزگز و هرگز من و منیت معنا ندارد. رهرو همه ی اموراتش را خدایی می بیند. در رهرویی معنا فقط و فقط در تقوای فرد است و شكوفه های تقوا در درخت وجودی انسان ها پدید نمی آید مگر با خودشناسی. رهرو باید مقوله زندگی، رشد و پایان را به خوبی در نظر بگیرد و برای آن برنامه داشته باشد. یك رهرو در انجام امور نیك مثل تربیت، نظم بخشی به مراحل زندگی، علم آموزی و افزایش انسانیت و كاهش ضعف باید طوری حركت كند كه گویا عمر حضرت نوح (ع) را داراست.
به یاد داشته باشیم، در انجام اعمال نیك و خدا پسندانه و در تربیت نفس و سوق دادن خود به سوی انسانیت، هیچ رده ی سنی دیر محسوب نمی شود. جمله ی عامیانه ی ” از من گذشته ” نوعی اهانت و دخالت در امر الهی است؛ چرا كه پرونده ی عمر انسان ها تنها به ید قدرت الهی و به اراده فرمان اوست كه باز و یا بسته می شود. گاهی مرگ بزرگترین هدیه و فرصت برای بنده است و گاهی طول عمر. طول عمری كه مدام ما را از انسانیت دور كند جز ذلت و خواری را به دنبال نخواهد داشت اما زمانی كه حلاوت و شیرینی بندگی را چشیدیم و در صدد جبران اشتباهات و لغزش هایمان برآمدیم، طول عمر برایمان ثمربخش خواهد بود.
بسیار گفتیم و شنیدیم كه خداوند كریم، بخشنده، مهربان و توبه پذیر است اما آیا در استغفار طلبیدن و توبه كردن هایمان، توبه حقیقی كردیم و یا دست به خودفریبی زدیم و در تمنای نفس سركش به امید توبه ای دیگر اسیر گناه شدیم؟در پذیرفتن توبه ما توسط پروردگار یكتا باید توجه داشته باشیم خداوند حق خود را می بخشد و فرد گناهكار موظف است تا حق الناس ایجاد شده را جبران كند. در برخی گناهان، به وجود آمدن حق الناس فراتر و غیر قابل جبران خواهد بود، در چنین زمانی بهره جستن از نعمت رهرویی و تلاش كردن در جهت رهروی شایسته شدن می تواند گامی در جهت جبران حق الناس به وسیله خود خدا باشد. خداوند به قدری مهربان است كه در جبران گناهان ما، از اندوخته ی ما هزینه نمی كند؛ اما اگر اندوخته ای داشته باشیم؟! ممكن نیست صبور نباشیم و در مقابل سختی ها و فشار تاب تحمل نداشته باشیم و از اندوخته ای برخوردار باشیم.
مرگ قسمتی از زندگی ماست که در سوی دیگری از دیوار است؛ در این سو همه چیز مرئی و قابل مشاهده و در سویی دیگر تا قبل از ورود غیر قابل مشاهده است. تنها دل های ماست كه تا قبل از ورود به سرای باقی و قرار گرفتن در منزلگاه ابدی، ما را براساس اعمالمان متوجه جایگاهمان می كند؛ تنها دل های ماست كه به ما می گوید كه ما انسان بخشنده بودیم یا بخیل و خودخواه؟ و به ما می گوید كه ما انسانی بودیم كه از رنج و سختی دیگران، رنج بردیم و حمایت كردیم یا خوشحال شدیم؟ و به ما می گوید در مقام پدر و مادر و فرزندی كه بودیم، حقوق و وظایف خود را به درستی اجرایی كردیم یا غفلت كردیم و بار مسئولیت را بر دوش دیگری انداختیم؟
ما وقتی از خداوند رحمت می طلبیم و در مقابل گناهمان نادم و پشیمان می شویم و خواهان حفظ آبرو از آن ستارالعیوب بی همتا می شویم، باید خود نیز در حق سایرین رحم كنیم، فرصت دهیم و حافظ آبروی آن ها باشیم.
ثروت همیشه نعمت نیست، گاهی بهانه ای است برای ذلت بیشتر و عقوبتی دردناك تر اما انسانی كه با شناخت و تدبیر حركت می كند و در دایره ی نظم الهی قرار می گیرد، از هر داده ای در جهت خشنودی خداوند استفاده می كند و جایگاه ابدی خود را ترفیع می دهد.
همه ی موجودات مرگ را در پیش خواهند داشت اما در مقام انسان و رهرو، می توان رجعت كرد و در زمره ی روح و دارندگان لباس نور قرار گرفت؛ رسیدن به چنین جایگاهی و دریافت لباس نور بسیار دشوار است اما همین كه در این مسیر بدون سستی و كاهلی گام برداریم، می توانیم مورد عنایت عزیزان و بزرگواران آسمانی باشیم. والسلام…