بسم ا… الرحمن الرحیم
کوروش به عنوان پادشاهی مقتدر، خوش نام و صاحب امپراطوری در مقابل دختر زیبایی که ادعای عاشقی بر او را می کرد سنگ محکی برگزید و عشق دختر زیبا را این چنین محک زد. زیبایی تو و عشق تو فقط و فقط در حد برادر من است که اکنون در پشت سر تو ایستاده است. دختر زیبا و مدعی عشق، سر خود را به پشت بر گرداند تا برادر کوروش را مشاهده کند؛ این برگشت ثابت کرد که دختر زیبا تنها به زبان، ادعای عشق می کند و در حقیقت عاشق واقعی نیست. عملکرد بسیاری از ما انسان ها در مورد مسائل داخلی، اخلاقیات و کردارها نیز به همین ترتیب است.
در مشق عشق بارها گفتیم که عاشق تنها عشق را می بیند و تنها در صدد کسب رضایت و خشنودی معشوق قدم بر می دارد و در بسیاری موارد مسائل و مصائب را تنها به خاطر عشقش بر دوش می گیرد. متأسفانه در نزد همه انسان ها اعم از مسلمان و مسیحی و …تقدس عشق، هنوز ناشناخته باقی مانده و هنوز عشق در دید انسان ها در بسیاری از مسائل روزمره تعریف شده است. عاشق حقیقی در هیچ شرایط و موقعیتی به عقب بر نمی گردد و به پشت سر نگاه نمی کند.
برای کسی که عاشقانه تکبیر نماز می گوید و با عشق بر سر سجاده ی عاشقی می ایستد، جایی برای شک کردن در نماز نمی ماند، اما کسی که با ایجاد افکار متفاوت در نماز، به گفتگو با خالق یکتا می پردازد، شک و به دنبال شک، اثبات عدم عاشقی را به همراه می آورد. در مشق عشق گفتیم، که چگونه می توانیم پا در راه عشق بگذاریم. عاشق شدن فقط به یک نگاه نیست. عاشق شدن فقط در دل نشستن نیست. برای عاشقی کردن باید مسیر طولانی عشق را پیمود.
بسیاری از درگیری های ذهنی ما، اشتباهات و قضاوت هایی است که به راحتی انجام می دهیم و اسباب آزار خود و دیگران را فراهم می کنیم كه به سبب برگشتن ها و به پشت سر نگاه کردن هایمان خلاصه می شود. ما باید جز خدا را نبینیم، جز خدا نشنویم و خوردن و خوابیدن، کار و تفریح و کسب علم و دانشمان را در راه رضای الهی قرار دهیم. عاشقی که در هجر می سوزد و سر از پا نمی شناسد، همه فکر و همه هم و غم خود را متمرکز و متوجه دیدن یار می کند و نمی تواند جز یار را حس کند.
متأسفانه شرایط روزمرگی، نوع تغذیه، نوع پوشش، نوع و میزان خواب از جمله عواملی است که می تواند ما را وادار کند تا علیرغم عشق وجودی و قلبی مان برگردیم و به پشت سر نگاه کنیم. به پشت برگشتن ها و به پشت نگاه کردن های ما گاهی به صورت تحمیلی و گاهی به اجبار ایجاد می شود. تسلیم شدن در برابر این دو بخش می تواند ما را علیرغم داشتن هدف و مقصود به بیراه ها وارد کند و از ما فرد شاکی از دین، راه و مولایمان پدید بیاورد.
دقیق شدن در آموزه های دینی که 1400سال پیش توسط پیامبر ما بر انسان ها ابلاغ شده است، می تواند باز دارنده ما از قرار گرفتن در بیراهه ها باشد؛ 1400سال پیشی که در آن کود شیمیایی ها وجود نداشت و اسباب و اثاثیه رفاهی این چنین در اختیار انسان نبود و انسان ها مجبور بودند تا برای انجام امور خود ذهنشان را به کار ببندد و همانند انسان های امروزی غذای آماده به جسم و ذهن خود ندهند. متأسفانه خوراک مغز و ذهن امروزه بشر همانند غذاهای جسمی، غذاهایی آماده است.
فاصله بین ذهن و دهن تنها یک نقطه است. اکثر انسان ها هنوز ذهن خویش را باز نکرده و مسائل را مورد بررسی قرار نداده دهان را باز می کنند و به صحبت می پردازند. دهانی که بدون بکارگیری ذهن باز می شود، اسباب ایجادگناه، كفران، شرک، ناراحتی، ایجاد مشکلات، خودآزاری و دیگر آزاری و گریز از دین و مذهب و امامان و خداوند را به بار می آورد.
دنیای امروزه سرشار از بیماری هایی است که تاریخ هیچ گاه نامی از آن ها در خود نداشته است. مورد قیاس قرار دادن بیماری هایی که امروزه شایع شده نسبت به گذشته به قدری کثرت پیدا کرده است که بسیاری از افراد را در جامعه ها را مبتلا کرده است. تعداد افرادی که امروزه در گروه های سنی مختلف دچار بیماری آلزایمر شدند به روشنی بیانگر این حقیقت است که عوامل ایجاد شده در دنیای امروزی ناخواسته ما را به سمت چنین زندگی پیش خواهد برد.
آموزه های دینی ما 1400سال پیش از انسان خواست تا برای تأمین سلامتی خود، قبل از سیر شدن دست از غذا خوردن بکشد. عملی کردن چنین بیانات با ارزشی که در دین ما به خوبی به آن اشاره شده است می تواند انسان ها را از رویارویی با بسیاری از پزشکان و کار شناسان تغذیه باز دارد. بررسی کردن مدام میزان کالری های مصرف شده و مصرف نشده در انسان های امروزی از اجرایی نکردن اصل و ریشه خوردن و آشامیدن یعنی پرخوری نکردن و دست کشیدن از غذا قبل از سیر شدن نشأت می گیرد. علم بشری امروزه ثابت کرده که عامل به وجود آمدن بیماری آلزایمر در استفاده کردن از نوع غذاهایی است که بشر امروزه مورد استفاده قرار می دهد.
در عشق و عاشقی باید همه چیز را لایق معشوق کرد. فکر، ذکر، اندیشه، نیت، تلاش و هدف عاشق تماماً باید تحت فرماندهی مغز و برای معشوق باشد. مشق عشق عنایت و لطف خداست که در قالب بهترین و کامل ترین خوردنی و آشامیدنی های مغزی و ذهنی در اختیار ما قرار گرفته است.
متأسفانه امروزه در دنیا فراموش شده که مغز مرکز فکر و اندیشه است. بدون فکر و اندیشه هیچ کاری انجام پذیر نیست. برای هر حرکت، اجرا و انجامی، نیاز به بکارگیری فرمانده ی بدن، مغز است. ذهن عاشق هیچ گاه در خواب و استراحت و غفلت به سر نخواهد برد. همان طور که می دانیم، فرماندهی بدن ما از دو قسم چپ و راست تشکیل شده است که کارها، تصمیمات عملی و راه حل ها را سمت چپ مغز و کارها و احساسات و عواطف را سمت راست برعهده می گیرد. افراد چپ دست غالباً از هوش و توجه بالاتری برخوردار هستند، هم سو شدن سمت راست مغز در زمان بکارگیری این افراد از سمت چپ مغزشان کارآیی و بازدهی بیشتری را برای این افراد به ارمغان می آورد.
هر انسانی توجه به نفس مطمئنه و اعتماد به نفس را باید در وجود خود خلق کند. خلاقیت هایی که انسان ها کسب می کنند همه و همه در جایگاه و ابزاری به نام مغز ایجاد می شوند؛ مغزی که خداوند عادلانه در اختیار تمامی مخلوقات انسانی خود قرار داده است. بسیاری از انسان ها بدون شناخت از اطراف و افراد، شروع به رویا پردازی و تلاش های بی ثمر می کنند؛ در حالی که هر مورد و مسئله ای پس از شناخت، نیاز به برنامه ریزی و توجه دارد.
هنوز خودمان را به درجه ای از عشق نرساندیم که شعار خدا همه جا هست را تبدیل به شعور و یقین کنیم. ابراز تنهایی و بی کسی کردن، خود به نوعی کفر محسوب می شود، چرا که همه ما خدایی مهربان و پروردگاری عظیم داریم. خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است و می خواهد از ما تا بخوانیمش. خدا هست، این ماییم که نمی بینیم، احساس نمی کنیم و نمی شنویم. اگر راه عاشقی را درست طی کنیم، مطمئناً به پشت سر بر نمی گردیم و مطمئنیم که تنها نیستیم. متأسفانه ما انسان ها در بسیاری موارد از رها شدن دستمان توسط بنده های خدا ناراحتیم و شکایت می کنیم، در حالی که ما باید از رها شدن دستمان، توسط خداوند ترسان و نالان باشیم.
همه ما انسان ها با هر توان و ظرفیتی، زمانی که به انجام کار نیک و یا محبتی به دیگران مشغول می شویم، دوست داریم تا عمل نیکمان دیده شود؛ زمانی که این محبت ها مورد بی تفاوتی و واکنش منفی قرار می گیرد، ما را از ادامه عمل نیک و محبت خاص باز می دارد؛ و این در حالی است که خداوند مهربان از لحظه تولد تا مرگ، لحظه ای ما را رها نمی کند و فرصت بازگشت و توبه را از ما دریغ نمی کند.
انسانی که هم خواستار خداوند برای بندگی کردن و هم خواستار مال و ثروت برای بندگی کردن است و داشتن یکی را مستلزم از دست دادن دیگری می داند، خود را در جنگ بین خدا و دنیا قرار می دهد و در این جنگ درونی، ثروت و دنیا را پیروز می کند و خود را از دایره بندگان خاص دور می کند. چنین فردی هیچ گاه عاشق نبوده و نیست، چرا که عشق را نشناخته و مغز خود را در مسیر عشق الهی به کار نبسته و صرفاً دهان باز کرده و شعار عاشقی سر داده است. حفظ شدن آیات الهی توسط رهروان تنها بکارگیری قسمت اندکی از مغز، ذهن و اندیشه ای است که خداوند در اختیار ما قرار داده است.
گفتیم مومن باید زرنگ باشد؛ و گفتیم زرنگی با رندی متفاوت است. انسان زرنگ، می تواند ذهن و درونش را فعال کند و از نیمکره های مغزی خود در جهت خلق اثر و یا انجام عمل پسندیده و یا کسب و ارائه علم و دانش استفاده کند. انسانی که از نعمت خداوند بهره می برد و قبل از این که ادعای عاشقی کند، نعمت عطا شده توسط معشوق را شناسایی می کند و به کار می بندد، در واقع در مسیر عشق عملی، قدم بر می دارد و عملاً عاشق بودن خود را به اثبات می رساند.
حضرت موسی (ع) در فرار از فرعون و در دیدار شعیبِ پیغمبر و برای پختگی حاصل کردن ابتدا به فعالیت جسمی و بدنی دعوت می شود. پیامبر بودن حضرت موسی (ع) او را از به کار بستن فکر، اندیشه و جسم باز نداشت. ساخته شدن و پرورش پیدا کردن حضرت موسی (ع) که در نتیجه بکارگیری او از فکر، اندیشه و جسمش حاصل شد باعث از بین رفتن حجاب ها و تقرب پیدا کردن او به پروردگار عالمیان شد. حضرت موسی (ع) عصا داشت اما عاشق شد و به كوه طور رسید و در حین شنیدن صدای معشوق، عاشقانه گوش فرا داد و به صدای دیگر، برنگشت.
خداوند همه انسان ها را به طور یکسان خلق کرده است و نعمت عقل، هوش، دست، پا، چشم و غیره را به همه ی بندگان خود عطا کرده است. آن چه نقطه تمایز و پیشرفت و ترقی برای انسان ها است، بکارگیری انسان ها از این نعماتی است که خداوند به انسان عطا کرده است. انسانی که می خواهد عاشق باشد و عزم عاشق ماندن دارد، از امکانات و نعماتی که در اختیار دارد بهره می برد و عاشقانه در صدد تحقق و بکارگیری موهبت ها بر می آید، لباس درونش را تغییر می دهد و لباس عاشقی بر تن می کند و در خوردن و آشامیدن های خود دقیق تر می شود. در راه و مرام ما پرخوری کردن و سیر کردن شکم حرام شمرده می شود. دین ما، سلامت تن و روح انسان ها را با دادن نسخه ها و برنامه های غذایی درست، تضمین کرده و راه را به انسان ها نشان داده است؛ فقط کافیست تا این نسخه ها و برنامه خوانده شود.
برای بکار بستن ذهن و اندیشه و شناخت پیدا کردن از مغز و فکرمان زمانی را هزینه کنیم. اهمیت کسب علم، آگاهی و دانش تا جایی است که آقا امیرالمومنین (ع) می فرمایند: هر کسی کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده ی خویش ساخته است؛ و پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: ز گهواره تا گور دانش بجوی. علم منحصر به مسائل علمی و دانشگاهی نیست. عشق داشتن و عاشق بودن، خود نیاز به علم دارد. بکارگیری اعضای بدن نیاز به علم و شناخت دارد. بارها در مشق عشق گفتیم که بر توانایی ها باید شناخت پیدا نمود و با تمرکز بر روی این قدرت و توانایی ها، آن ها بارور را کرد و به کار بست.
میزان انرژی و بهره ای که یک انسان در حفظ و استفاده از سخت ترین فرمول های ریاضی به کار می بندد همان میزان انرژی و بهره ی مغزی است که یک انسان در حفظ و استفاده از اشعار و ادبیات به کار می بندد. انسان ها باید در هر زمینه و هر رشته ای که باشند به یک میزان از مغز خود بهره وری کنند تا بهترین و کامل ترین ها را در آن زمینه ها کسب کنند. به کار بستن ابزارهای پیشرفته علم روز و استفاده کردن از تغذیه های جسمی و روحی آماده و مضر ، زمینه های رشد ذهنی را در بسیاری از انسان ها امروزی کاهش داده است.
تمامی خلقت خداوند زیبایی است؛ محبت کردن ، دوست داشتن و خوب دیدن ، فکر سالم پدید می آورد و تجمع آن ها زیبایی ایجاد می کند. بارها و بارها گفتیم، بالاترین صفتی که پیامبر ما دارا بودند، حُسن خُلق است؛ و این در حالی است که هر یک از ما به عنوان رهرو، در بسیاری مواقع به دور از حُسن خُلقیم.
همه ما در مقابل سلامت خود مسوولیم. همه ما در مقابل هر نشستن و گوش فرا دادن به سخن عشق مسوولیم. همه ما در مقابل آن چه فرا گرفتیم و از ما خواسته شده مسوولیم. ذهن و قلب و مغز ما اگر در راه آقا امیرالمومنین (ع) تربیت شود هیچ گاه به کینه ورزی، حسادت، و غیبت نمی پردازد. چرا که مولای ما عاشق بودند و مسیر عشق را بر ما باز کردند. مولای ما عشق را شناختند و برای عشق جنگیدند. مولای ما در جایی که به خداوند نزدیک می شوند، مریدِ مرید خود می شدند و فرامین الهی را کامل اجرایی می کردند.
آقا امام حسین (ع) در جایی که امر پروردگار لازم به اجرا است از طواف و حج و عرفات می گذرند تا به قربانگاه نینوا برسند و عشق را در حد اعلای خود عملی کنند. برای به جای آوردن حج و طواف دادن دل نیاز نیست تا بار سفر بست و عازم کشوری دیگر شد، کافیست تا بار دل و عشق بست و در کنار حاجیان، حاجی شد. همه ما به عنوان عاشق توانایی طواف کردن به دور عشقمان را داریم، توانایی پرواز کردن و در صف حاجیان حقیقی قرار گرفتن. خداوند دوستدار بنده هایی است که قبل از کسب توانایی مالی و موقعیتِ سفر، عزم بر طواف می کنند و با توانایی عشق، راهی زیارت معبود و معشوق خویش می شوند. عاشق هر روزش، عشق بازی و مناجات و معاشقه با معشوق است. خداوند همه امکانات و ابزارهای عاشقی را برای انسان فراهم کرده است تا انسان ها به عاشقی بپردازند؛ و گاهی خداوند برای آنان که عاشقی کردن را فراموش کردند، درد، رنج و مصیبتی قرار می دهد تا شاید به این سبب به سمت عسق باز گردند.
پیشینه ما ایرانیان تماماً مهر و مهروزی است. پادشاه بزرگ کوروش، مهر ایزدی را درک کرد و همه جهانیان را بر رفتار، کردار و پندار نیک دعوت کرد. دین ما، به عنوان بهترین و کامل ترین دین مشمول تمامی مهربانی و مهروزی ها است. ان شاا… همه ما لایق و امین بر امانت الهی یعنی جسم و جانمان باشیم و در حفظ و بهره وری از این نعمت عاشقانه آستین همت بالا بزنیم. والسلام…