بسم ا… الرحمن الرحیم
قرار نگرفتن در مسیر شیطان مستلزم داشتن ایمان است. در بسیاری موارد ما ایمان بر حاضر و ناظر بودن خدا، ایمان بر خالق و حاکم و یکتا بودن خداوند، ایمان بر رازق، رحمان و رحیم بودن خداوند داریم، اما در پای عمل کردن به ایمانی که داشتیم متزلزل هستیم.
بارها گفتیم دین ما به قدری کامل است که در پرداختن به جایگاه و شأن انسان و ارزش های انسانی، برای او بهایی ویژه در نظر گرفته است. تعجب بر انگیزاست که انسان ها علیرغم شنیدن و آگاهی داشتن از خلقت بی نظیرشان، هم چنان در مسیر غیر انسانی و در مسیر یأس و ناامیدی و شکست گام برمی دارند. کسی که در بندگی خداوند قرار گرفته و حقانیت فرامین الهی را باور دارد و به یقین رسیده و ایمانش را بر پایه ی یقینش بنا کرده، نمی تواند در مسیر ذلالت، انحراف، یأس و ناامیدی قرار بگیرد.
ابراز تنهایی و بی کسی کردن از سوی انسان ها به نوعی کفر محسوب می شود، چرا که انسان ها به سبب داشتن پروردگاری مهربان، هیچ گاه تنها نیستند و این انسان است که با اندیشه منفی و نپرداختن به توانایی هایی كه خداوند بخشیده ، خود را به ورطه ناامیدی می کشاند. در سرزمین خدا که خالقی یکتا، بخشنده، رحمان و رحیم حاکم بر آن است نباید قتل نفس، ناامیدی و قطع امید صورت بگیرد، نباید اجازه داد تا ضعف های انسانی مانند هوا در وجود ما جا بگیرد و سراسر وجود ما را فرا بگیرد.
گاهی انسان ها با فکر اشتباه و یا کوتاهی کردن ها، اسباب ورود شیطان به درونشان را فراهم می کنند. شیطان دیو وحشتناک و یا حیوان کریهی است که باید هر یک از ما به محض رویارویی با او، از ورودش به درونمان جلوگیری کنیم. شیطان در بسیاری مواقع در قالب یك فکر و یا اندیشه، در وجود ما قرار می گیرد و با ظواهر فریبنده انسان را به دوری از جایگاه، زندگی، مسوولیت ها و توانایی های انسانی پیش می برد.
رنگ و بوی خدایی زدن بر تمامی اعمال، افکار و رفتارها، وجود انسان را سرشار از حس خدایی می کند و برای وجودی که حس خدایی را درک و لمس می کند، تنهایی و بی کسی معنا ندارد. بنده ای که خدایی حرکت می کند و هدفش را از در انجام هر کاری رضایت خدا قرار می دهد و خداوند را نزدیک ترین به خودش می بیند، هرگز به ضلالت و گمراهی نمی رسد.
تنبیه و تشویق لازمه مسوولیت ها است و عشق دارای فرمولی است که با منطق عقلانی سازگار نیست. انسانی که ادعای عشق (معنوی) می کند و در عین حال اعمال و رفتار خود را با هدف رسیدن به بهشت و دوری از جهنم انجام می دهد، عاشق نیست، چرا که برای عاشق، بهشت فاصله و حائلی است برای وصل و رسیدن به معشوق.
قدرت اندیشه و توانایی در انسان ها به قدری وسیع و عظیم است که حبس کردن این قدرت به نوعی قدرنشناسی محسوب می شود. مولا امیرالمومنین (ع) بر قدرت و توانایی هایی که پروردگار در وجود انسان به ودیعه گذاشته واقف هستند كه می فرمایند: انسان باید هر روزش متفاوت از دیروزش و رو به پیشرفت باشد.
بسیاری از بیماری ها و گرفتار های موجود در دنیای ماشینی امروز، ریشه در یأس و ناامیدی و یا به نوعی دیگر ریشه در اعصاب و مسائل عصبی دارد. بسیاری از انسان ها با عدم اطلاع از عصب و موقعیت قرار گرفتن آن در بدن، دائماً از ناراحتی های عصبی خود گِله مند هستند و از انجام بسیاری از کارها به دلیل مسائل عصبی و ناراحتی ناشی از آن اجتناب می کنند. ثمرات چنین تفکر و اپیدمی آن که در جوامع امروزی رشد کرده است، جز بیماری و گرفتاری و نداشتن تعصب به جا نیست . تعصب خوب است اما نه تعصب کور کورانه. گاهی ما، خودمان همراه می شویم و یأس و ناامیدی و شکست را به درونمان دعوت می کنیم و با ناامیدی و شکست ها خو
می گیریم و انس می گیریم و سپس متوقع می شویم و سوالات و چراهای زیادی را در مقابل عدم موفقیت ها بیان می کنیم.
بپذیریم و عملاً رضای الهی را در نظر بگیریم . زندگی خود را بررسی کنیم و ببینیم که آیا زندگی ما در راستای کسب رضای الهی پیش می رود یا نه؟ رضای الهی تنها زمانی حاصل نمی شود که ما به طاعت و عبادت و بندگی خدا می پردازیم. مسوولیت امانتداری از جسم و جانی که که خداوند به انسان عطا کرده است و مسوولیت تأمین معاش از روزی ای که خداوند برای انسان رقم زده است، همگی باید در جهت کسب رضای الهی انجام بپذیرد. زمانی که بنده ای رضای الهی را هدف اصلی برای انجام مسوولیت و وظایف و اعمال و رفتار خود قرار می دهد، خداوند نیز آن بنده را بیشتر مد نظر و مورد توجه قرار می دهد و بنده موظف است که در چنین حالتی خود را به خدا بسپارد و علاوه بر اعلام این مطلب در عمل نیز ثابت کند که برای رضای الهی زنده است و زندگی می کند.
تصور کنید عشقی را که در عرصه دنیا و به صورت مجازی بین انسان ها به وجود می آید. زمانی که عاشقی ادعای عشقی می کند اما در رویارویی با مشکلات، فردی دیگر را به مشورت و کمک طلب می کند، چنین عشقی، سبب ایجاد ناراحتی ها، کمبودها و رنجش ها برای معشوق خواهد بود. بسیاری از ازدواج ها، دوستی ها و برادری ها تحت تأثیر همین عشق های ناقص و نادرست به فروپاشی می انجامند.
برای بنده ای که ادعای عشق بر پروردگار را دارد و در کسب رضای او گام برمی دارد، پذیرش ناامیدی و رسیدن به یأس، بزرگ ترین توهین به معشوق خواهد بود. چرا که عاشق علیرغم اعلام و ابراز عشق در زمان نیاز به جای معشوق، یأس و ناامیدی را به منزلگاه وجودیش دعوت می کند. پذیرش ناامیدی از پیشگاه الهی یعنی ایمان نداشتن بر عادل بودن خداوند، یعنی ایمان نداشتن بر قدرت خداوند، یعنی ایمان نداشتن بر توانایی خداوند، یعنی ایمان نداشتن بر وفا و وعده های خداوند.
روی آوردن به یأس و ناامیدی، ابراز توهین و اهانت به درگاه الهی است. خداوند بنده اش را دوست دارد و
می داند که در خلقت بنده چه توانمندی هایی به کار برده است و نمی خواهد تا بنده اش را در یأس، عزلت و
گوشه گیری و خود آزاری ببیند.
جسم و جان انسان، سلامتی و تندرستی، همگی امانت خداوند هستند که در اختیار انسان قرار گرفته اند و انسان موظف بر مراقبت و نگه داری از این امانات است. گاهی برای حفظ این امانت خداوند دستور می دهد از هم نشینی با افرادی حذر کند و گاهی دستور به چگونه خوابیدن، چگونه خوردن و آشامیدن و چگونه زیستن را به انسان می دهد.
پیامبران الهی تنها برای اعلام وحدانیت خداوند رسالت الهی را بر عهده نگرفتند، پیامبران مبعوث شدند تا زندگی کردن را به انسان ها بیاموزند و به انسان متذکر شوند که خداوند برای انسان روزی قرار داده است و برای هر انسان قسمت و قدری وجود دارد که هر ساله توسط خداوند مشخص می شود، خداوند به انسان فرصت می دهد و دوست دارد تا بنده، پروردگارش را بخواند و به سوی او باز گردد و خداوند آن چیزی را مشیت قرار می دهد که صلاح بنده در آن نهفته باشد. خداوند قادرترین و توانمندترین است و از توانایی های خود در روح انسان دمیده تا انسان نیز توانمند پا به عرصه جهان بگذارد. افراد خانواده ی معنوی ما، یک به یک نمونه ای زیبا و کامل از به کار بستن توانایی هایی هستند که در نهادشان وجود دارد. توانایی هایی که با وجود به کار بستن امکان و قدرت اندیشیدن، درست فکر کردن، درست حرکت کردن، درست نگاه کردن و در کل درست زندگی کردن را به همراه می آورد.
خداوند انسان را خلق نکرد تا به گریه و ناله بپردازد و در غم و ناراحتی ها غوطه ور باشد. از سویی دیگر خداوند از انسان خواسته تا علیرغم شادی و نشاط از خنده های بلند و بی جهت امتناع کند. خداوند از انسان می خواهد تا در بدو ورود به مجلس و محفلی از سخن گویی زیاد پرهیز کرده و بیشتر گوش فرا دهد و از مسوولیت های سخن گفتن، خود را ایمن نگه دارد. چرا که زیاده سخن گفتن، علاوه بر ایجاد مسوولیت از توانمندی انسان می کاهد. خداوند از انسان می خواهد تا از زیاده خوری و شکم پرستی دوری کند تا از صدمات ناشی از آن در امان باشد. خداوند از انسان می خواهد تا از کینه و انتقام دوری کند و به عشق و بخشش بپردازد تا وجودی آرام داشته باشد. در مقابل چنین پروردگاری ما نباید حقانیت و واقعیت ها ی الهی را کتمان کنیم و نایده بگیریم و باخواسته های نفسانی خود، فرامین الهی را فراموش کنیم. خداوند از انسان می خواهد تا انسانیت پیشه کند و به فکر هم نوع خود باشد، می خواهد تا انسان به سمت پیشرفت حرکت کند و از راکت بودن خودداری کند، چرا که هر راکت بودنی محکوم به فاسد شدن است.
خداوند برای حلال و حرام بودن مرز قرار می دهد و از انسان می خواهد تا از این مرز پا فراتر نگذارند. بسیارند خانواده هایی که با رعایت حلال بودن مال خود، علیرغم هر سختی فرزندان کامل و عالم و دانشمند را وارد اجتماع می کنند و خانواده هایی که بالعکس با وجود ثروت فراوان، در ثمردهی فرزند خود ناتوان عمل می کنند. انسان های موفق کسانی هستند که از داشته های خود نهایت بهره وری را داشتند و به ثمر نشستند. بسیاری از انسان های موفق و بزرگ، گذشته ای توأم با فقر مالی را سپری کردند.
یکی از وظایف انسانی این است که اجازه شکوفایی استعدادها و توانایی ها را به خودش بدهد. صیقل دادن فکر و اندیشه، شناخت از درون، شناخت از توانمندی ها، انسان را وارد موفقیت ها و کامیابی ها می کند . انسان هایی که با وجود علاقه و استعداد و توانایی خاص، وارد بر شغل و رشته ای دیگر می شوند، هیچ گاه رشد نمی کنند و توسعه پیدا نمی کنند، چنین افرادی با دستان خویش علایق و توانایی های خویش را دفن می کنند. چه بسیارند انسان هایی که با قطع امید کردن از قدرت و رحمت پروردگار، سال ها زودتر از مرگ طبیعی خود، به مرگ می رسند و می میرند. گاهی وجود ما سرشار از هنرهای نهفته و گنج های پنهان است که ما خود آن ها را از دسترس و مورد بهره وری قرار دادن خارج کرده ایم.
فکر و اندیشه ی ما نباید به بطالت صرف شود. زمان بسیار مؤثر و با ارزش است. برای توسعه پیدا کردن نیازی نیست تا به تقلید از دیگران پرداخت، بسط دادن توانمندی هایی که در نهاد ما وجود دارد می تواند ما را به سمت پیشرفت و گاهی به سمت کسب در آمد پیش ببرد. وقتی هدف ما، هدفی مقدس برای پیشرفت و ترقی و حرکت در جهت رضای الهی قرار می گیرد، خداوند یاری و کمک خود را نه تنها در طول مسیر بلکه در رسیدن و گسترش دادن هدف به ما عرضه می دارد. در بسط دادن توانمندی های خود باید ظاهر پرستی را حذف کرد و از معامله کردن با عقده های درونی خود داری کرد.
امانت های بسیاری را خداوند در اختیار همه انسان ها قرار داده است که اگر انسان بخواهد و برنامه ریزی کند می تواند امین بر این امانات باشد. در این صورت است که انسان هیچ گاه با عدم موفقیت ها برخورد نخواهد کرد و چنانچه به شکست و یا عدم موفقیتی رسید با قوت قلب و ایمان قلبی خود حکمت الهی را می پذیرد. گاهی عدم موفقیت ها از دایره حکمت الهی خارج می شود و یه سبب درست فکر نکردن و به کار نبستن اندیشه برای ما ایجاد ناراحتی، ضرر و زیان و حتی آسیب های جسمی و روحی می کند.
از آن جائی که خلقت انسان ها زنجیر وار به یکدیگر متصل است، آسیب رساندن به انسان دیگر ممکن است آینده ای درخشان را برای فرد رو به خاموشی پیش ببرد؛ با اندیشه ی گذشت، طاقت داشتن، خوش بینی، تصمیم درست گرفتن در جهت دوری کردن از یأس و ناامیدی و با توکل به خداوند یکتا زندگی کنیم و از خداوند بخواهیم روزیِ فکری و اندیشه ای ما را وسعت ببخشد، چرا که از فکر و اندیشه صحیح است که انسان های بزرگ پدید می آیند. والسلام…