بسم ا… الرحمن الرحیم
در ادامه مباحث گذشته این مطالب را بیان كردیم: داشتن هدف و ایجاد انگیزه در قسمت های مختلف زندگی، داشتن برنامه مشخص برای گذراندن زندگی در این دنیای فانی و آماده شدن برای سفر به دیار باقی و حاضر شدن در محضر خالق یكتا و حسابرسی به اعمال و كردار و تمامی خواسته هایی كه خداوند در خلقت انسان مدنظر داشته است و گفتیم ما نیز با تمسك جستن به سیره پاك ائمه و معصومین (س) و این كه زندگی امانتی است مشخص شده و مقدّر شده برای هر یك از ما با مسوولیت های مختلف كه بتوانیم در این صحنه آماده شده و اعمال، كردار، رفتار و همه ساعات زندگیمان را به سمت و سوی الهی تنظیم كنیم و در كنار این زندگی نظم الهی را در تمامی سطوح زندگی برای رسیدن به هدف غایی لحاظ كنیم.
وقتی پای عشق به میان می آید مسئله احساس نیز مطرح می شود و در این جا است كه غریزه احساسی انسان می تواند عصای دست او برای جهت گیری درست و صحیح باشد. بسیاری از گناهان و اشتباهات ما ناشی از احساسی برخورد كردن های ما در مسائل است و جهت خوبی به احساس حقیقی ما نمی دهد. زمانی كه احساس در جهت درست خود قرار نگیرد می تواند شبیه به حیوان درنده خویی كه در میان گلّه ای از گوسفندان
رها شده عمل كند و بسیاری احساسات و اعمال پاك ما را تحت الشعاع خودش قرار دهد.
از من و منیت و حذر كردن از منیت نیز بارها سخن به میان آوردیم و گفتیم كه شیطان علیرغم 6000سال عبادت
بی وقفه عاقلانه و عاشقانه خود به سبب اسیر شدن در دام غرور و منیت نه تنها جایگاه خویش را از دست داد بلكه ملعون و رانده شده از درگاه الهی شد.
و از سوی دیگر می بینیم اولین فردی كه آب را بر خاندان رسول ا…(ص) می بندد بزرگترین آزاده نامیده می شود و با یك تصمیم و یك حركت، نه تنها نام خود را ماندگار می كند بلكه تاریخ و جایگاه خویش را در میان انبیاء و اولیاء الهی قرار می دهد؛ و بسیار بودند افرادی كه برخلاف این مرد آزاده، اسیر منیت شدند و بر امام زمان خویش شمشیر كشیدند و پس از بیعت با او عهد شكنی كرده و به آزار و اذیت خاندان رسول ا…(ص) پرداختند و عاقبتی شوم برای خود فراهم ساختند.
زمانی كه انسان خود را رها می كند و در صراط مستقیم قرار نمی گیرد، به سمت و سوی نابودی حركت كرده و مطرود درگاه عشق الهی می شود و گفتیم دینداری و پرداختن به عشق الهی به معنای تارك دنیا شدن و زندگی نكردن در این دنیا نیست. از رجوع در محل زندگی و كلام معصومین (س) و دستورات الهی یافتیم كه اگر قرار بود انسان از نعمات الهی بهره مند نشود، این نعمات آفریده نمی شد. در تمامی این سطوح در كنار كمال و معرفت پیدا كردن و عامل به بندگی شدن نیز دریافتیم كه خداوند صمد و بی نیاز مطلق است.
خداوندی كه قادر است در لحظه تمامی آفریده های خود را كن فیكون كرده و خلقتی نو و زمین و زمانی جدید پدید بیاورد. پس برای خداوند در آفرینش هیچ گاه نیازی نبوده، نیست و نخواهد بود و انسان می تواند درس و نكته ی عشق خویش را از بی نیاز بودن خدا بگیرد كه خداوند در حالی ما را آفریده و به ما فرصت حیات و زندگی داده كه خود بی نیاز و عاشق بر بنده خویش است. با وجود فرصتی كه خداوند برای حیات بنده فراهم كرده است، حفظ و نگهداری از او و ارشاد و هدایت او برای داشتن دنیا و آخرتی نیكو، ممكن نیست خداوند با انسان دشمن باشد و برای او خواهان بدی و سختی باشد.
در میان همه عظمت الهی، آفریده شدن و شأن و عظمت دادن به گِلی بی ارزش نشانه هایی از عشق خداوند به انسان ها است. انسان وقتی علاقه دارد برای علاقه خویش نفس می كشد، تلاش می كند و گاهی جان می دهد. وقتی خدایی عاشق و بی نیاز ما را خلق كرده باید به سمت بیراه ها و منفی حركت كنیم؟!!!
خوب و مثبت بیندیشیم. خداوند با آفرینش ما در حقیقت به ما فرصت زندگی و بندگی عطا كرده تا لباس تقوا و انسانیت بپوشیم و معطر به اخلاق و رفتار و كردار انسانی شویم و در ضیافت خالق خود كه بخشنده ترین و مهربان ترین ها است حاضر شویم. انسان ها با توجه به این كه فراموشكار آفریده شدند، نیاز به تذكر و تكرار دارند. كتاب مشق عشق كتابی كامل و جامع از تمامی رفتار، كردار و عملكرد هایی است كه یك انسان برای داشتن زندگی خوب و رسیدن به بندگی درست نیاز دارد. فرصت كمی تا ولادت آقا امیرالمومنین(ع) باقی است. فرصتی كه
می توانیم برای دلربایی كردن و نشان دادن خود نزد معشوق داشته باشیم.
عشق ورزیدن و دلبری كردن مختص انسان ها نیست، در حیوانات و پرندگان می توان نمونه هایی فراوان از عشق ورزی و وفادادی را یافت. در رویارویی دو گربه با تضاد جنسی مشاهده خواهیم كرد كه جهت دلربایی از جنس مخالف به وسیله دستان، موی صورت خود را مرتب می كند؛ و یا به طور مثال، قو در زمان از دست دادن جفت خویش
در نهایت قدرت در آسمان اوج گرفته و سپس خود را رها می كند. تعهد و نجابت نیز مختص انسان ها نیست، درمیان حیوانات اسب به عنوان یك حیوان نجیب شناخته می شود. گاهی نجابتی را در اسب می توان یافت كه در برخی انسان ها یافت نمی شود.
دلدادگی و دلبردن و نزد معشوق جلوه كردن خوب است و گناه نیست. عشق مولانا به شمس عشقی است كه زبانزد عام و خاص است. عشقی كه مولانا را به مریدی شمس كشاند و او را وارد در عرصه سماع كرد. (سماع: در واقع حركات و رقصی است كه نمونه هایی از پرواز كردن و به اوج رساندن و جدا شدن از زمین را نمایش می دهد.)
روزی شمس برای اثبات كردن عشق مولانا نسبت به خود از او خواست تا برای او جامی از شراب تهیه كرده و به نزد او آورد. مولانا متحیر از خواسته مراد خود، جامه بر سر انداخت و به صورت یك فرد ناشناس وارد بر مكانی شد تا قدری شراب تهیه كند. در این میان شخصی رِند و باهوش متوجه وجود مولانا شد و تصمیم گرفت تا راز مولانا را افشا و دیگران را متوجه حضور او و جامی كه در دست اوست كند. در این میان رقیب مولانا نیز در جمع حاضر می شود و با نامردی جامه از روی مولانا بر می كشد تا تردید مردم به یقین تبدیل شده و همه مردم مولانا را در چنین شرایطی ببینند. در زمانی كه مولانا آبروی خود را از دست رفته می بیند، ناگهان شمس حاضر می شود و برای دفاع از او لب به سخن می گشاید و از مردم می خواهد تا آن چه در جام مولاناست را بچشند و ببینند كه آن چه در این جام است سركه ای بیش نبود.
مولانا در حیرت فراوان از مراد خود سؤال می كند كه این چه سری است كه مرا وارد عرصه ای می كنید كه آبرویم
به خطر بیفتد و باز خود مرا نجات می دهید و به من آبرو می بخشید؟ شمس در پاسخ می گوید كه توجه و احترام مردم و اعتباری كه مردم به تو می دهند سرمایه ی تو نیست، سرمایه ی تو ابرو، اعتبار ،مقام و مرتبه ای است كه خداوند به تو عنایت می كند. توجه مردم به عنوان سرمایه ای فانی و گذرا هستند كه به راحتی از دست می رود و آن چه خداوند به تو می بخشد سرمایه ای است ماندگار و باقی كه مردم قادر به از بین بردن آن نیستند.
یادمان باشد كه اگر مثنوی مشق عشق را داریم و عشق و توسل به مولا(ع) و آل ایشان را داریم، همگی برای رسیدن به هدف غایی و مقبول واقع شدن در درگاه خداوند به عنوان یك بنده است. ما باید بنده ای باشیم كه با پیروی كردن از مشق عشق در راستای حُب علی(ع) و آل علی(ع) پیش رویم. همه ما باید آقا امیرالمومنین(ع) را به خاطر خدا دوست داشته باشیم و تكریم و تعظیم كنیم، چرا كه مولا(ع) برترین مخلوق خدا و برگزیده ترین ها است. باید مراقب باشیم در این عشق معنوی دچار گناه نشویم. بدانیم برای رسیدن به قرب الهی راهی را انتخاب كردیم كه خداوند برای هدایت بشر انتخاب كرد و در این راه چراغ های روشنی از جنس انبیاء و اولیاء خویش قرار داده است؛ ما رهروی كسی را می كنیم كه خداوند انتخاب كرده و با مدد گرفتن از ایشان می توانیم بنده شایسته برای خدای خویش باشیم.
نظم الهی، عشق الهی در راه رسول خدا(ص) و مولا امیرالمومنین(ع) است.
در ابتدای مشق عشق عنوان كردیم رهرو شدیم و عاشق شدیم تا به خدا برسیم، رهرویی ما برای رسیدن به بهشت خدا نیست. بارها گفتیم باید از خدا به اندازه خدا خواست. بندگی را آغاز كردیم كه هر روزش متفاوت تر و بهتر و با معرفت تر از قبل خواهد بود. طی طریق عرفان ما همان مطالب پر مغز و غنی موجود در كتاب مشق عشق ما است كه می تواند ما را هر چه سریع تر و مطمئن تر به سر منزل مقصود برساند. والسلام ….