بسم ا… الرحمن الرحیم
سرگذشت اسارت سه ساله آقا ابا عبدا… (ع) خود به تنهایی دریای عظیمی از درس بندگی است. سه ساله ای که مصیبت و غم از دست دادن پدر، برادر و عموهایش را بر جان خرید و آتش خیمه ها دید و گرسنگی و تشنگی کشید و ضربه های تازیانه را بر جسم نحیفش تحمل کرد اما هرگز از حیطه ادب خارج نشد و به گله و شِکوه تن نداد. او تنها سه سال داشت اما دست نیاز و التماس به سوی دشمن ناجوانمرد دراز نکرد. در دوره جهلی که دختردار شدن ننگ بود و هر مادری پس از نُه ماه رنج و سختی بارداری ناچار بود تا جگر گوشه خود را به خاک سرد مزار بسپارد، خداوند با عزت و احترام و مقام دادن به حضرت زهرا (س) ارزش وجودی زن و دختر را معرفی کرد و آقا رسول ا… (ص) نیز با گرامیداشت این نعمت عظیم به انسان ها نشان داد که آفریده خدا چه در شکل مذکر و چه در شکل مونث آن با ارزش و نیازمند احترام و محبت است.
معروف و مشهور است که دختران چهل روز پس از تولد با شیرین زبانی و حرکات زیبا و دوست داشتنی جایگاه خود را در خانواده تثبیت می کند. دفاع حضرت زهرا (س) از همسرشان و ارائه خطبه فدک و هم چنین حماسه آفرینی دخترشان خانم حضرت زینب (س) نمونه ای از حرکات مهم و در عین حال زیبا از جایگاه یک زن و یک دختر است. طبیعی است که در دامن چنین بزرگ بانوانی دختری به نام رقیه (س) نیز با بینشی فراتر از سن و سال خود رشد می یابد.
غروب روز عاشورا، آغاز رُعب و وحشتی عجیب بود. تاریکی بیابانی که در آن خون عزیزترین ها ریخته شده بود و خیمه اهل حَرم در آتش سوخته بود و کودکان از ترس دشمن به دامن عمه شان حضرت زینب (س) پناه برده بودند و اما رهبری و مدیریت بی نظیر خانم حضرت زینب (س) علیرغم همه مصیبت هایی که در نیمی از روز کشیده بودند، آرامشی بر رُعب کودکان بودند. خانم حضرت زینب (س) علاقه فراوانی به خانم حضرت رقیه (س) داشتند چرا که چشمان ایشان شبیه پدر و چشمان پدر شبیه حضرت زهرا (س) بود. خانم حضرت زینب (س) می فرمودند که چشمان زیبای رقیه (س) مرا به یاد چهره منور مادرم می اندازد. امروزه علم بشر به پیشرفت چشم گیری رسیده اما هنوز نتوانسته کودکی سه ساله را با چنان بینش و معرفتی پرورش دهد که بداند، چه زمانی سکوت کند و چه زمانی به سخن در آید، چه زمانی بایستد و چه زمانی حرکت کند. تصور کنیم بیابانی که رقیه (س) سه ساله درآن قدم می گذاشت؛ بیابانی در تاریکی محض راه قتلگاه پیش می گیرد تا شاید جسم پدر التیامی بر التهاب جگر سوخته اش باشد. اما غیبتش ناگاه دل درد کشیده عمه را می لزراند و او را با سوز دل و اشک به سوی دردانه حسین می کشاند. رقیه خاتون آن بزرگ بانویی بود که خارهای مغیلان و تازیانه دشمن او را به سخن و شکوه وا نداشت و آنچه هر چند ساعت یکبار باعث سخن گفتنش می شد، سوالی بود که از عمه یشان می پرسیدند که عمه جان تا شام چقدر باقی است؟ و عمه در تعجب و حیرت این که دردانه حسین چه می داند و از کجا می داند شام کجاست؟
دختر سه ساله امام حسین (س) نیز در حماسه عاشورا استادی خود را ایفا کردند و درس عهد و پیمان، درس وفاداری و مقید بودن به قول و قرار را به شاگردان مکتبش داد. او به ما آموخت در هر قول و قراری، هر چند با کودکانمان باشد باید متعهد و مقید باشیم چرا که ما الگوی کودکانمان خواهیم بود. عمر کوتاه جگر گوشه امام حسین (س) او را از طبیب بودن هم چون پدرش دور نکرد. ایشان سال هاست طبیب دردهای سخت مردم تمام دوران بودند. در حالت و شرایط معمول برای هر فردی سخت است تا غرور خود را بشکند و درخواست خود را از کودکی بخواهد اما در مکتب حسین (ع) افتخار و مباهات عظیمی است که درخواستت با دستان کودک کوچک حسین (ع) برآورده شود. وقتی سخن از درس های عاشورا است یعنی دختری سه ساله نیز می تواند الگو، معلم و مُروج اخلاق و خصوصیتی نیک و پسندیده باشد. زندگی کوتاه حضرت رقیه (س) در سفر به شام نشان می دهد که می توان با رعایت اصول تربیتی و خانوادگی کودکی سه ساله را چنان مورد عزت و احترام قرار داد که او نیز رخصت صحبت و اظهار نظر داشته باشد. کودکان همانند یک مغناطیس قوی عمل می کنند و رفتارها و گفتارهای والدین خود را در ذهن و مغزشان حک می کنند و به موقع از آن استفاده می کنند.
حضرت رقیه (س) پرورش یافته دامان حضرت زهرا (س) بودند؛ به همین دلیل بود که وقتی یزید از سخنان حضرت زینب (س) بر آشفت و به سوی او هجوم آورد، رقیه سه ساله خود را سپر عمه کرد و آئین دفاع از حریم حَرم را با دستان کوچکش به جا آورد. افسوس که نام مسلمانی را به یدک می کشیم و هنوز از دایرة المعارف کربلا درس تربیت کردن فرزند را نیاموختیم. سیری ناپذیری و به نوعی طمع ورزی خصلتی نکوهیده و به دور از شأن انسان و انسانیت متأسفانه هستند افرادی که علیرغم نیاز و به سبب داشتن همین خصلت مدام در حال جمع آوری و طمع ورزی به اموال دیگری هستند. اهل کرم و بخشش بودن نعمت خداست که انسان را از سیری ناپذیری و طمع ورزی جدا می کند. حضرت رقیه (س) خوب می دانست که صدقه بر اهل بیت رسول ا… (ص) حرام است. او می دانست که تشنگی و گرسنگی را می توان تاب آورد اما خُرد شدن شخصیت و غرور، آن هم نزد دشمن خون خوار را نمی توان تحمل کرد.
زیاده گویی نکردیم اگر بگوییم امامان پس از آقا امام حسین (ع) نیز از این بزرگ بانوی کوچک درس گرفتند. بر حسب عواطف و احساسات انسانی، کودکی نیاز به نوازش مهر و محبت دارد و نه تنبیه و توبیخ. روزهای پیش سالگرد شهادت بزرگ بانویی را سپری کردیم که هزاران سال است معجزاتش گرمی دل های سرد شده بود، ایشان همانند چشمه زلال و روانی هستند که هم چنان جاری و ساری هستند.
یک رهرو، عزاداری و شادمانی و خوشگذرانی جهت دار و با هدف خواهد داشت. بارها گفتیم خدمت خالصانه به سفره اهل بیت و خدمت به بندگان خدا و دریافت یک رضایت قلبی از سوی آنان تضمینی بر سعادتمندی ما در دنیا و آخرت است. در روزگاری که برخی افراد آوردن نام حضرت رقیه (س) و سایر ائمه را کسر شآن خود می دانند، به نام این بزرگواران لقمه ای تهیه و توزیع کردند، عرض ارادت بزرگی است که از نظر آن عزیران دور نخواهد ماند.
سفره حضرت رقیه (س) که از بی هزینه ترین و ساده ترین سفره ها است که نقطه اتصال با زمان اسارت ایشان دارد. در زمان اسارت خانم حضرت رقیه (س) دختری به رسم دوستی و ادب برای ایشان لقمه ای تهیه کردند و آوردند تا ایشان میل کنند. بانوی ما (حضرت رقیه س)، بانویی است که به موقع می بخشند، به موقع دفاع می کنند، شنوا و دانا هستند و بر عهد و پیمان شان استوار هستند. دقت داشته باشیم متعهد بودن به عهد و پیمان در وهله اول ارزش گذاری و احترام به جایگاه خود ماست و سپس ارزش گذاری به دیگری سنتی زیباست و غوغایی عظیم که هرکس به حَرم خانم حضرت رقیه (س) وارد می شود همراه خود گوشواره ای را برای عرض ارادت و هدیه می برد. بسیار شنیدیم که دشمن در حمله به سوی خیمه ها و جمع آوری غنائم جنگی به سوی حضرت رقیه (س) هجوم آورد و گوشواره هایی که برای حضرت رقیه (س) بسیار با ارزش و عزیز بود اما عزت نفس بالای ایشان هرگز باعث نشد برای آن هدیه نیز در مقابل دشمن ناله سر دهند و هنوز هستند کسانی که از حضرت رقیه (س) درس عزتمندی و حاکم بودن بر نفس گرفتند و علیرغم فقر و تنگدستی هرگز خود را محتاج دیگری نکردند. بی تردید نفسی که حاضر باشد برای سیر شدن شکم از ارزش و عزتمندیش بکاهد به راحتی نیز حاضر خواهد شد برای هر چیز دیگری خود را پایین بکشد و جایگاه واقعی خود را نایده بگیرد و این همان نفسی است که به خاطر جاه و مقام راضی می شود سَر پسر پیامبرش را ببرد و کودکانش را به اسارت بکشد و مَعجر از سر زنان اهل حَرم بِکشد.
برخی از اعمالی که به لطف و فضل خدا توفیق انجام می یابیم پس اندازهای ما هستند که باید مراقب باشیم تا ارزان فروشی نکنیم؛ همین اعمال زیبا است که به ما فرصت عشق ورزی به بِنتُ الحسین را می دهد و دلمان با بردن نامشان می لرزد و آرزو می کنیم کاش می شد کودک سه ساله امام حسین (ع) را در آغوش بکشیم و بر دستان و پاهای آن بزرگ بانو بوسه بزنیم.
گاه می شود زمان را خرید و از آن بهره برد و آن را پس انداز کرد. گذشت ها، خوبی ها، نیک اندیشی و گریز از بدبینی، بدگویی و بدفکری هایمان، همان پس اندازمان است. همه ما کم و بیش بر باورها و درس های عاشورا آگاه شدیم اما باید بسنجیم و ببینیم در کجای راه هستیم و الگو و استاد خود را کدامیک از این بزرگواران قرار دادیم.
به لطف خدا بعضی افراد دارای بخشش و گذشت هستند و حرص و طمعی به مال دنیا ندارند. در مقابل برخی افراد هستند که بخشش آنها منوط و مشروط به بخشش وسیع خداست یعنی از خدا بسیار می طلبند و در بخشش خود اندکی را در نظر می گیرند. برخی نیز شکل بخشش آن ها به این صورت است که به اندک داشته هایشان قانع هستند و از اسراف جلوگیری می کنند تا هزینه اضافی گریبان گیر مخارج زندگی نشود و آنان را به سختی و دشواری نیاندازد اما چنانچه عمل خیر و نیکی در جهت خدمت به بنده ای دیگر و یا خدمت به سفره آل ا… باشد، پیشقدم هستند و از جان و دل هزینه می کنند و اینجاست که گذشت به آنان زیبایی جاودانه می بخشد. گذشت کردن و مدد گرفتن از ائمه یکی از قوی ترین پاک کننده ها برای لغزش ها و اشتباهات است.
خداوند ناظر بر گذشت های ماست و وقتی می بیند بنده ای با همه توان و بضاعت خود می بخشد او نیز از توان و بضاعت خدایی خود برای او در نظر می گیرد و قلم عفو بر گناهانش می کشد. دقت کنیم ما در گذشت کردن های خود به دنبال این نوع از گذشت خداوند هستیم. گاهی شرایطی پیش می آید که انسان در دو راهی قرار می گیرد و تصمیم گیری بر او سخت می شود، آنجاست که باید متوجه امتحان الهی باشد و انتخابش را رضای مولا و خدا قرار دهد. آن وقت است که خواهید دید با انتخاب صحیحش نه تنها رضای الهی را به دست آورده است بلکه کار دنیوی او نیز به طور معجزه آسایی انجام شده است. امید که خداوند دستان ما را از ریسمان الهی دور نکند و همواره یاری رسان ما در حرکت به سوی خود باشد. والسلام….