بسم ا… الرحمن الرحیم
در تعریفی کوتاه از حق الناس باید بدانیم حق الناس ها در اغلب مواقع همان موانع و سدهایی هستند که کار نیک ما را حبط نمی کنند اما آن را در حالت انتظار قرار می دهند و مانع از بالا رفتن آن می شوند. چه بسیار زمان ها که یک حق الناس، دعا و حاجتی را حبس کرده و مانع اجابت شده است. بارها گفته ایم حق الناس تنها بُعد مالی را در بر نمی گیرد، دل شکستن ها از جمله حق الناس های سنگین است که اجازه می دهد تا نیکی ها در پرونده اعمالمان تثبیت شود و بی تردید پرونده خالی از خیر، خوبی و نیکی زمینه ای را برای برآورده نشدن خواسته ها، نیازهای مادی و معنوی فراهم می کند. بی تردید همه ما در زندگی حق الناس هایی را برای خود ایجاد کردیم و گاهاً در مواجه با گرفتارها و سختی ها دیر یا زود متوجه حقی که بر عهده داریم شده ایم. درست در همین جاست که اگر صادقانه و به دور از تزویر و ریا نیت کنیم و از خداوند در جهت رفع حق الناس ها مدد بطلبیم. خداوند حساب جاری موقتی را در نظر می گیرد تا بنده خویش را در حرکت به سمت خوبی و رد مظالم و رفع حق الناس یاری می کند. حساب و نظر خدا موانع را کاهش می هد و اعمال نیک را بالا می برد و حوائج بنده را با تدبیر الهی برآورده می کند.
پروردگار مهربان تر از مادر چنانچه حاجتی به صلاح و خیر بنده باشد، آن را برآورده می کند و چنانچه برآورده شدن حاجت بنده در زمانی دیگر به صلاح او باشد، خداوند آن را در زمانی دیگر نصیب بنده می کند. اما گاهی نیز برآورده شدن آنچه بنده می خواهد هرگز به نفع و صلاح بنده نیست. در این جاست که خالق رحمان با دفع بلا و یا رفع گرفتاری دعا و حاجت بنده را در قالب و شکلی دیگر برآورده می کند. از خدا برای جبران حق الناس هایی که خواسته یا ناخواسته بر عهده داریم توان و فرصت بخواهیم که حق الناس ها به قدری در روند زندگی و بندگی افراد موثر هستند که هرگز نمی توان در مورد آن کوتاهی کرد.
نفرین، فحاشی و ناسزاگویی نوعی دیگر از حق الناس است. متأسفانه برخی افراد عادت بر این رفتار و گفتار ناپسند دارند و در حین خشم و ناراحتی فحاشی می کنند و بسیار نفرین می کنند. نفرین در واقع حکمی است که ما در مقابل رفتار و یا عمل دیگری صادر می کنیم. غافل از این که حکم ما در حد رفتار ناخوشایند دیگری بوده یا نه؟ ما انسان هستیم و حکم ما خصوصاً در حین خشم و عصبانیت حکمی عاری از عدل و عدالت است. ممکن است نفرین ما مجازاتی فراتر از رفتار یا عمل دیگری را در خود داشته باشد آن وقت است که ما هر قدر هم محق اما مشمول حق الناس تازه ای می شویم. این که بسیار توصیه شده از نفرین بپرهیزیم و بسیار شنیدیم که نفرین به خود ما باز می گردد،به همین دلیل است که بهترین داور و حاکم خداست.
بدی ها را به خدا بسپاریم و از نفرین کردن به شدت حذر کنیم. به یاد داشته باشیم گاهی رفتار نادرست و شبهه دار ماست که عکس العمل بدی را متوجه ما می کند. پس باید قبل از سپردن بدی دیگری به خداوند نیز قدری عمل خود را بسنجیم و فکر کنیم که آیا رفتار یا گفتاری از ما سبب عمل بد فرد مقابل شده است یا نیت بد فرد باعث شده تا به ما ظلم و بدی شود.
مگر نه این که ادعای عاشقی و رهروی بر مولایی کریم را داریم. پس موظفیم تا هم چون الگو و معشوق بی نظیر خود صاحب برنامه ای مُدَون باشیم. معنویات ما نیز همانند بسیاری از امورات دنیوی ما مستلزم برنامه ریزی است. همه ما باید از سه قانون اجتماعی، فردی و الهی تبعیت کنیم. قانون الهی می گوید که یک بنده مجاز نیست تا دهن به ناسزاگویی باز کند. خود کنترلی بهترین سنگ محک است تا بسنجیم و بفهمیم که چقدر عاشق و چقدر منتظر برای فرج امام عصر (عج) خود هستیم.
به خود دروغ نگوییم و دائماً متذکر این باشیم که زبانی که اکنون به ناسزاگویی باز می کنیم، قرار است لحظاتی دیگر در محضر الهی به تکبیر و اقامه صلاة باز شود. عاقلانه نیست که ظرفی را ابتدا آلوده کنیم و سپس با آن آبی گوارا بنوشیم. زبانی که به ناسزاگویی باز شود، آلوده می شود، چطور می توان با زبانی آلوده حمد و ثنای الهی کرد؟
ممکن نیست مغزی دارای دستور و برنامه باشد و به موقع فرد را متوجه نادرستی و کج روی ها نکند. مغزی که دارای برنامه است هم چون ترمز عمل می کند و انسان را از تند روی ها در امان می دارد. دقت داشته باشیم روحیات، اخلاقیات و ظرفیت انسان ها همانند اثر انگشت آنان با یکدیگر متفاوت است اما با همه تفاوت ها گاهی می شود، قانون الهی مشترکی را برای همه با هر نوع توانمندی، ظرفیت و روحیه در نظر گرفت. این قانون که در حین عصبانیت قدری صبر کنیم از جمله قانون الهی مشترکی است که همه انسان ها با وجود منحصر به فرد بودن می تواند آن را اجرا کند و از افتادن در دام سختی و گرفتاری نجات دهد.
وقتی برنامه ای به مغز خود می دهیم باید آن را مدیریت کنیم. مدیریت کردن مستلزم داشتن اطلاعات و آگاهی است. در مدیریت مغز، داشتن اطلاعات از عادات، ظرفیت و توانمندی های خود است که می تواند موثر واقع شود. صفات خداوند متغیر نیست و این اخلاقیات و رفتارهای ماست که متغیر است. شناسایی این صفات و عادات در بسیاری مواقع مرتفع کننده بیماری ها و گرفتاری هاست. قطعاً پاکیزه ترین آب نیز در اثر راکد بودن و ایستا بودن، می گندد، بدن ما نیز چنین است. ایستا بودن در فکر و اندیشه و عدم رسیدگی به اخلاقیات و عادات درون پاکیزه و خداجوی ما را می گنداند. حتی عدم رسیدگی به جسم و رعایت نکردن در خوردن و آشامیدن ها نیز تبعاتی را برای انسان در بردارد.
متأسفانه تغییر عادت در نوع خوراک بر حسب مناطق جغرافیایی که هستیم امراض فراوانی را به بار می آورد. طبع سرد اغلب خوردنی ها و به هم ریختگی زمانی وعده های غذایی و خوردن میوه های زمستانی در فصل تابستان و یا میوه های تابستانی در فصل زمستان از جمله تغییرات نادرست در عادات روزمره ماست که جسم را تحت تأثیر قرار داده است. عادات غلط در تک تک عملکردهای افراد اعم از نوع خوردن، خوابیدن و نوع گفتار و رفتار تأثیر مستقیمی بر سلسله اعصاب می گذارد و آستانه صبر را پایین می آورد و به این تربیب خلق و خوی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد.
برای رفع گرفتاری و بیماری ها به سراغ کوتاه ترین راه حل ها نرویم و قدری حوصله به خرج دهیم. قدری به روزهای پیش و نوع رفتار، گفتار و بینش خود برگردیم، روزمره خود را بسنجیم و خود را در شرایط و موقعیت های مختلف ارزیابی کنیم. یکایک و ذره ذره ی عملکردهای ما بر روی ژن های ما تأثیری بلند مدت دارند و انتقال همین ژن ها به نسل های بعدی عملکردهای آیندگان را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.
به حق الناس ها توجه بیشتری داشته باشیم و برای رفع آن ها کوشاتر باشیم تا اگر اَجَل مهلت جبران نداد، نیت خالص و فریادرس ما باشد و خدای رحمان به سبب همین نیت، ما را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار دهد. ظرفیت های خود را افزایش دهیم و اطلاعاتمان راجع به خود را بالا ببریم . در رفتار و عملکرد خود دقت بیشتری کنیم و از خوردن مواد خوراکی با طبع سرد خصوصاً در فصل زمستان خودداری کنیم. نوع خوراک در گذشته، نوع پوشش و حتی نوع وسیله های گرمایشی کاملاً سازگار با جسم گذشتگان بود، به همین دلیل بود که بیماری ها کمتر و سلامتی بیشتر بود. ساختار انسان عشق الهی است و محبت لازمه ی وجود اوست. با مهرورزی، بخشش و عشق علاوه بر تأمین نیاز واقعی درون خود ثابت کنیم که هم چون مولایمان عاشق و بخشنده ایم. به امید رضایت مولا. والسلام….
دیدگاهتان را بنویسید