ESC را فشار دهید تا بسته شود

درس های کربلا

بسم ا… الرحمن الرحیم

کربلا و حضور معنوی حضرت زهرا (س) در لحظه به لحظه آن از اسرار بزرگ عالم است که این واقعه عظیم را مانا و موثر کرده است. در واقعه عاشورا حضرت زهرا (س) به عنوان یک مادر حامی فرزندان و به عنوان یک استاد، امتحان گیرنده از عاشقان و سالکان بودند. ایشان همدل و همراه فرزندانشان بود. وجود و حضور حضرت زهرا (س) در کربلا بود که چنین شگفتی ها و زیبایی هایی را خلق کرد. حضور خانم بود که آقا ابالفضل (ع) علی رغم آن همه نیزه، ضربه و زخم لحظه ای هم لب به گله و ناله باز نمی کنند و با همه ادب و احترام در لحظه آخر به حالت سجده از اسب می افتند تا در مقابل حضرت مادر بی احترامی نکرده باشند.

در صحنه ای دیگر از عاشورا، لحظه ای که حضرت رقیه (س) در بی تابی آغوش پدر بودند و از جلوی اسب کنار نمی رفتند تا مانع رفتن پدر به میدان شوند، برای لحظه ای به خواب فرو می روند و سپس بر می خیزند و خطاب به پدر می گویند: “پدر مزاحمت نمی شوم، قرار ما در شام” و وقتی آقا اباعبدا… (ع) متعجب از حرکت دخترشان می شوند، حضرت رقیه (س) می گویند: “مادرم حضرت زهرا (س) ( در حالی که حضرت رقیه (س) زمانی متولد شدند که پیش از آن حضرت زهرا (س) به شهادت رسیده بودند) مرا به وقایع و محل دیدارمان آگاه کرد و فرمود تا مانع شما نشوم.”

حضرت زهرا (س) درس هایی که در زمان حیات و بعد از حیاتشان دادند و پیگیری ایشان برای اجرای کامل و دقیق مأموریت و مسئولیت های خاندان بزرگوارشان نشانی بر عظمت این بانوی بزرگوار بود. حمایت، پشتیبانی و ایستادگی در مقابل ناکسان زمان و ضربه ای که با فشار در بر خانم حضرت زهرا (س) وارد شد، با وجود این که ایشان در بطن خود کودکی داشتند و در عین حال پنهان کردن این همه درد که به جان و روح حضرت وارد شد بخشی از مأموریت ایشان در زمان زیستشان بود. در عصری که مردمان دخترانشان را از روی جهل زنده به گور می کردند حضرت زهرا (س) که دردانه و نور چشم رسول خدا (ص) و همسر آقا امیرالمومنین بودند. ایشان خطبه فدکیه را ایراد کردند تا به همه بشر بیاموزند که یک زن نیز می تواند با اقتدار تمام ایستادگی کند، خطبه ای که کلام به کلامش محصور در زمان نشد و هم اکنون نیز زنده و پویا به انسان ها درس ایستادگی و دفاع از حق و حقانیت را می دهد. حضرت زهرا (س) مکتب نرفته ای بودند که استادی می کردند.

غدیر خم آغاز مأموریت معصومین بود و تنها راه زنده نگه داشتن قرآن و ولایت آقا امیرالمومنین (ع) عبور از کارزار نینوا و علم کردن شهدای کربلا بود.

گفتم به خرد یگانه دوران کیست؟            بی پرده سه بار گفت زینب، زینب، زینب

این پاسخ وحی است از سوی ایزد، همان ندایی که با هر بار خرما خوردن آقا امیرالمومنین (ع) نوش جان گفت، خردمند ترین فرد عالم را حضرت زینب (س) معرفی می کند. خانم حضرت زینب (س) یک زن بود که زیر سایه صبرش از بهترین و بالاترین درجات فضائل اخلاقیات و شجاعت برخوردار بودند. ان شاء ا… توانایی این را داشته باشیم که در کنار گریستن بر این عزای عظیم، درس های انسانی و انسان شدن را بیاموزیم و در زندگی خود به کار ببندیم.

روایت هایی که به دست علمای سنی و شیعه نوشته شده را اگر به دور از هر تعصبی بخوانیم و بیاموزیم برایمان پر از درس است. اسارت، خرابه و کاخ لحظه به لحظه اش درس اخلاقیات و انسانیت است. خاندان آقا رسول ا… در دشت نینوا از خرد و کلانشان همگی استاد همه علوم در هر عصری بودند، همه رفتارها و حرکات این بزرگواران نه تنها از شناخت و علم روانشناسی و جامع شناسی برخوردار بودند بلکه الگویی قوی برای امتداد یافتن این علوم هستند.

عظمت عزای آقا امام حسین (ع) و یارانشان از بنی هاشم و غیر بنی هاشم بسیار عمیق تر و وسیع تر از چیزیست که ما در محرم هر ساله آن را اجرایی می کنیم. حضرت قاسم (ع) را تصور کنید، ایشان یک نوجوان بودند که با قدرت و شهامتی مثال زدنی مقابل سپاه انبوه دشمن می روند. عشق، ایمان و درس های صد و بیست و چهار هزار پیامبر را اگر پروازی تصور کنیم که به سمت آسمان الهی می روند همگی در فرودگاه عاشورائیان به زمین می نشیند و در کربلائیان جلوه می کند. عطش کربلا، عطشی انسان ساز بود، از خرد و کلان این کاروان در سرزمین پر بلای کربلا به نیت نجات انسان ها از قعر نادانی و جهل و رسیدن به انسانیت بود که تلاش عاشقانه می کردند، بنابراین می توان گفت روایت بی غرضانه کربلا و کربلائیان قادرند شقی ترین و بی دین ترین انسان ها را به سوی دینداری، مهر و مهربانی سوق دهند. هزاران سال است که هیچ کس نتوانسته بگوید آقا امام حسین (ع) و اولادشان به دنبال مال و مکنت و دنیا پرستی بودند.

جهیزیه حضرت زهرا (س) و به تبع ایشان جهیزیه حضرت زینب (س) نمادی کامل بر این حقیقت است که غنای درونی آنان را از طلب مال دنیا بی نیاز کرده بود و هرگز هیچ یک از اهداف و کردار این بزرگواران به جهت مال اندوزی نبوده است. در واقعه عاشورا حضرت زینب (س) تنها، خواهر آقا اباعبدا… و عمه بزرگواران حاضر در نینوا نبودند، ایشان مادر دو پسری بودند که پس از شهادتشان، خانم از خیمه بیرون نیامد تا مبادا شرم یا خجالتی را بر چهره برادر ببیند. حضرت زینب (س) شراکت را در لحظه لحظه عاشورا به زیبایی تمام پیاده کردند و پس از عازم شدن آقا علی اکبر (ع) به میدان، ایشان نیز دو فرزندانشان را عازم میدان کردند.

مادر دیگری که ظاهراً و به طور فیزیکی در کربلا نبودند اما همه عشق، ایمان و معرفتشان را به همراه چهار پسرشان راهی کربلا کرده بودند، خانم ام البنین (س) بودند که پس از بازگشت کاروان اسرا به مدینه بار دیگر رسالت خویش را آغاز کردند. خانم ام البنین (س) نیز در جایگاه خویش با همه رفتارهایشان در رفتن به استقبال کاروان اسرا نوع سؤال و پرسش و ایستادگی و مرثیه سرایی ها و مراسم روضه خوانی که در خانه برگزار می کردند، در روشنگری های حقیقی مردم زمان بسیار کوشیدند. قدرت عشق و ایمان و اعتقاد حقیقی یک مادر است که نه تنها به ایشان قدرت تسلط و ایستادگی را می دهد بلکه در پاسخی زیبا به بشیر می فرمایند: “وقتی حسین نباشد پسرانم را برای چه می خواهم؟”

خوش به سعادت کسانی که در وادی عشق می توانند قدم بگذارند، ساکن شوند و رفت و آمد کنند. از غدیر تا عاشورا، از ظهر عاشورا تا شام و از شام تا مدینه سرشار از راه های ترسیم شده برای انسان ماندن و برگزیده شدن است. حضرت زینب (س) از ظهر عاشورا به بعد برای روزها امامت و رهبری را بر عهده داشتند؛ چرا که علاوه بر رهبری و مدیریت خانواده، موظف بودند حقیقت کربلا را به عالمیان برسانند و این حقیقت را زنده نگه دارند و سر خم نکند. ما نیز به عنوان رهرو این بزرگواران باید توانایی شنیدن صدای این حقانیت را داشته باشیم و اگر شنیدیم، بدانیم که پذیرفته شدیم.

گریستن بر آقا اباعبدا… (ع) نیز یکی از اجزای عزاداریست که در جای خود دارای اهمیت است؛ چرا که بار احساسی این واقعه با گریستن است که تخلیه می شود. گریستن دو نوع است، یکی گریه ذوق از برپایی انسانیت و دیگری گریه بر ظلمی که بر این خاندان روا شد. آقا علی اصغر (ع)، سرباز شش ماهه آقا اباعبدا… (ع) چنان حماسه ای بر پا می کنند که به مقام باب الحوائجی نائل می شوند. هر آنچه در واقعه عاشورا اتفاق افتاد عصاره عشقی دو سویه بود یک سو خاندان برگزیده آقا اباعبدا… و سویی دیگر خدای باری تعالی. حقیقت کربلا با همه دشواری هاش مأموریتی بود که باید انجام می شد تا هم اکنون انسان های مشتاق به عشق بتوانند خود را از انسان مادی بودن به سوی انسان معنوی و عرفانی برساند.

یادمان باشد در واقعه عاشورا همراه شدن با عاشورا و همراه شدن با کاروان اسرا تا رسیدن به مدینه نباید از شاخه ای به شاخه دیگر پرید؛ چرا که نقطه تلاقی همه این بزرگواران، خدای ارحم راحمین است که در انتظار رسیدن همه انسان ها به اصل و اصالتشان است. تک تک عاشورائیان وسیله هستند برای رسیدن به این وصل. زیبایی ها را بشناسیم و تشخیص بدیم تا با توجه به توانمندی و روحیات خویش بتوانیم به واقعیت عشق نزدیک شده و ماندگاری را برای خود به ارمغان آوریم. والسلام ….