بسم ا… الرحمن الرحیم
هر روز به مدت چند دقیقه اعمال روز را می توانیم تجسم كنیم و تك تك آن ها را بررسی كنیم و به خودمان نمره بدهیم. نقاط ضعف و نقاط قوت و اشكالاتمان را مشخص كنیم. خود را محدود به روز خاصی نكنیم و سعی كنیم از همه روزهای خداوند برای بندگی خدا و قرب الهی بهره ببریم.
وقتی از یك مومن می شنویم كه بی حوصله شده یا صبرش كم شده، غم عالم در دل جاری می شود. با خود می گویم چرا این بنده خدا این همه در جلسات مختلف قرآنی شركت می كند و به خودش زحمت می دهد، پس نتیجه اش كجا رفت؟ كجا رفته آن الگوگیری هایی كه صحبتش شده است؟ كجا رفته این راهی كه ادعایش را می كنیم مگر نه این كه می گوییم دنباله راه آقا امیر المومنین (ع) و خانم فاطمه زهرا (س) را می رویم و می خواهیم به آن ها برسیم و می خواهیم به آن ها نزدیك شویم. مگر نه این است كه می خواهیم بر كمالات، بندگی خود روز به روز بیفزاییم.
رهروی مولا باید بتواند خودش را كنترل كند و به خود بگوید من یك مسافر هستم. مسافری كه دنباله رو كاروانی هستم كه رئیس آن كاروان مرا از این گونه ضعف ها منع كرده است. ضعف هایی مانند: زود رنجی، عصبانی شدن، كم تحمل شدن، كم طاقت شدن، احساس ضعف كردن، احساس حقارت كردن. این را بدانیم وقتی كسی دچار ضعف هایی می شود می تواند به جمع و اطرافیانش با این ضعف ها لطمه بزند.
درست است كه عوامل بسیار زیادی در زندگی روزمره وجود دارد كه می تواند ما را به هم بریزد و نتیجتاً باعث شود كه از حالت طبیعی و آن آرامشی كه در دل و قلبمان وجود دارد بیرون بیاییم، پس تفاوت تو با بقیه در كجاست؟ مگر تو رهرو نیستی؟ من كه گفتم با خدا می خواهم معامله كنم. من كه گفتم می خواهم خودم را به درجه ای از خلوص و بندگی برسانم و روز به روز نزدیك تر شوم و خودم را در جایگاه بندگان خاص و پذیرفته شده خدا قرار دهم. حال به كجا رسیده ام؟ اگر قبل از خواب ۲ الی ۳ دقیقه گذرا به همه این مسائل فكر كنیم و به خود تذكر دهیم، این تذكر به خود باعث می شود از خیلی مسائل كه ما را وادار به ضعف، ناراحتی و مسائل عصبی می كند، مصون باشیم که همه این كارها نفعش به خود ما باز می گردد.
مطمئناً هر كدام از ما اگر مثلاً دو ساعت اعصابمان بهم ریخته باشد، به مقدار همان دو ساعت تأثیر منفی بر سلامت جسم و روح فرد می گذارد ولی وقتی با خود بگوییم كه من خدا را دارم، خدای من بی نیاز است، خدای من قادر مطلق است، خدای من كریم و بخشنده است و از بخشندگی، بی نیازی و قدرتش در من هم هست، آن وقت كافی است كه از خدا بخواهیم همه این ها را به ما می دهد. وقتی این ها را ببینم دیگر برای چه حسادت كنم و چرا اسیر هوس هایم شوم؟ وقتی وعده های خداوند را به حق ببینم و بدانم كه زندگی جاوید همه ما بعد از مرگ است، هیچ زمان برای نداشته ها و برای آن كمبود هایی كه در این دنیاست خودم را نمی بازم.
تلاش كردن عیبی ندارد، می توانم از راه درست تلاش كنم و فعالیتم را بیشتر كنم ولی نرسیدن به آن ها دیگر مرا آزار نخواهد داد. از تنهایی نمی ترسم چون خدا را دارم. می دانم كه خدا مرا تنها نمی گذارد. خدا بنده خوبش را محال است كه تنها بگذارد. سختی ها و دردها را نوعی امتحان الهی بدانیم. زمانی كه برایمان مسئله ای پیش آمد و آرامش را از ما گرفت توكل كنیم و آرامش را به خود بازگرداندیم. با این كار غرور را در خود احساس می كنیم و احساس آرامش در ما به وجود می آید كه من می توانم.
هیچ زمان مومن حق ندارد خودش را كوچك ببیند. می توانیم به راحتی قسمت و قدری را كه خداوند برایمان مقدر كرده طی كنیم و دچار مسائل و مرض های جوامع امروزی نشویم و به آن وعده گاه اصلی و موعود ماندگار برسیم كه بعد از مرگ به سراغمان خواهد آمد و اینجاست كه مرگ برای یك رهروی واقعی یكی از مراحل طی كردن مسیر عشق خواهد بود و اینجاست كه نه تنها از شنیدن نام حضرت عزرائیل (س) نمی ترسد بلكه برای ایشان نماز هدیه هم می خواند. همه چیز برای رهرو واقعی منظم است و همه چیز در جای خودش انجام می شود. تا لحظه آخر در قبال همه چیز مسئول هستیم و مسئله مرگ نباید باعث شود ما یك سری از مسئولیت های زندگی و وظایفی را كه نسبت به خود و اطرافیانمان داریم، فراموش كنیم.
مسئله دیگر این كه با رسیدن به خیلی از مسائلی كه صحبت آن ها شد فكر نكنیم كه ما تافته جدا بافته هستیم و با بقیه فرق می كنیم. اگر این مسئله رعایت نشود برای فرد آزار و اذیت می آورد و او را دچار سر درگمی می كند. این كه توقع داشته باشم به طور مثال زن و بچه من دقیقاً مثل خواسته من رفتار كنند اصلاً شدنی نیست بلكه فقط باید مسئولیت ها و وظایفی را كه بر عهده من است، انجام دهم. سعی كنم مسائل را جدا كنم؛ این بدین معنی نیست كه بی تفاوت باشم. با رفتار و اعمالم طرف مقابل را جذب كنم و به سمت و سویی كه دارم او را هدایت كنم و مطمئناً به این روش موفق تر خواهیم بود. با داد و فریاد، بی قراری و قهر و آشتی نه تنها به نتیجه نمی رسیم بلكه به سایرین كه در راه ما هم بوده اند ضربه می زنیم.
خیلی راحت می توانیم با ذكر نام ائمه معصومین (س) بدترین شرایطی كه برایمان به وجود آمده سپری كنیم و آرام ترین انسان باشیم. وقتی آرام باشیم طبیعتاً بهتر می توانیم تصمیم بگیریم و بهتر فكر كنیم و عجولانه قضاوت نشده و ضربه به آینده و فردایمان وارد نخواهد شد و دیگران را بی جهت از خودمان نمی رنجانیم و آزارشان نمی دهیم و دیگر پشیمانی و عذر خواهی وجود نخواهد داشت.
همیشه یادمان باشد ببینیم كه خدا چقدر با ما مهربان است. خدا چقدر ما را دوست دارد. این همه ناشكری، بی وفایی و نافرمانی می كنیم باز نعمت هایش را از ما دریغ نمی كند. وقتی صدایش می كنیم از ته دل جواب ما را می دهد. وقتی این چنین خدایی با عظمت داریم چرا باید بلرزیم؟ چرا باید نگران باشیم؟ چرا باید سنگدل باشیم؟ چرا باید حق كشی كنیم؟ چرا جبار و ظالم باشیم؟ چرا مهر، محبت و عطوفت را جایگزین همه چیزهای منفی نكنیم؟ اگر همه را دوست داشته باشیم و همه نعمت های خدا را با عشق نگاه كنیم، اولین نفع در این حالت ها به خود ما می رسد. بد گویی و سخن چینی كردن دیگران، شما را اذیت نكند. اگر بدگویی از شما نباشد نمی تواند خوب و بد بروز كند. باید این مسائل باشد تا مومن و غیر مومن از یكدیگر شناخته و مجزا شوند.
خیلی ها را داشتیم كه ادعای مسائل ایمانی را داشتند ولی با وجود آمدن اولین مسئله لغزیده و همه چیز را به باد داده اند ولی وقتی انسان با عشق و محبت و با آن دید بی نیازی، به خلایق نگاه كند و آن قدرت خدایی را در خودش ببیند و مسئله مرگ را شیرین و حق بداند چه مسئله ای می تواند او را بترساند؟ وقتی ایمان بیاورم كه اگر من بنده نیك خداوند باشم در جایگاهی قرار خواهم گرفت كه بهترین جایگاه خواهد بود و به زندگی جاوید دست پیدا خواهم كرد از چه چیز باید بترسم؟ می توانیم به مغز فرمان دهیم تا كارهایمان را از صبح كه چشم باز كردیم به ما نشان دهد و بعد روی كارهایمان دقیق شویم كه چه طور نماز خواندیم؟ در محل كارمان چقدر غیبت كردیم؟ یادمان باشد اگر بنده خوب خدا باشیم همان طور كه نعمت ها و محبت های خداوند در مورد ما بیشتر است تنبیه ها هم چند برابر خواهد بود.چون وقتی مسئله ای را نمی دانی، مسئولیتت كمتر است ولی اگر بدانی و خلاف كنی جزای سخت تری خواهی داشت.
تمام قضاوت های آقا امیرالمومنین (ع) را حضرت رسول (ص) امضا و تایید می كردند و جمله ای كه در مورد حضرت امیرالمومنین (ع) به كار می بردند این بود كه علی (ع) به مثل داوود نبی قضاوت می كند. داوود نبی وحی می گرفت و قضاوت می كرد. سعی كنید در خواندن سوره های مختلف آن چیزی را كه از سوره ها درك می كنید و می فهمید به زبان بیاورید و به كار ببندید. اگر این اتفاق بیفتد خیلی نتایج بهتری می توان گرفت. خداوند با آوردن سرگذشت پیشینیان در قرآن می خواهد به ما بگوید اگر خلاف بكنی جایگاهت مشخص است و اگر نیكی كنی و درست بندگی كنی جایگاهت هم مشخص است.
یكی از مسائل مهم سوره مباركه دخان این است كه این سوره را شب قدر می خوانیم. شب قدر شبی است كه قَدَر سالیانه بندگان توسط خداوند كریم به آقا امام زمان (عج) ابلاغ می شود و یكی از اعمالی را كه معصومین (س) بر آن تاكید داشتند خواندن این سوره مباركه می باشد. در شب بیست و سوم یكی از وظایفی است كه انجام می دهیم خواندن این سوره (دخان) می باشد. همه آیات خدا نعمت است و اگر در بطن همه آیات حتی آیه های عذاب خداوندی كه به ظاهر خشن تر هم هست، وارد شویم هزاران نعمت برای ما قرار داده شده است. كسی كه بر خواندن این سوره مداومت كند وقتی در انظار مردم ظاهر شود در چشم دیگران با هیبت خواهد بود. شب های جمعه و روزهای جمعه خواندن این سوره ثواب های بی شمار دارد و هفتاد هزار فرشته هم نوا می شوند و برایش دعا می كنند؛ یعنی با خواندن یك سوره هفتاد هزار حسنه برای خودتان پس انداز كردید. یكی از حصارها و دیوارهای محكم در مقابل جن و شیاطین است. تذكرهای این سوره، دیگر برای ما جای لغزش نمی گذارد. می دانیم وعده ی خدا حق است و وقتی ایمان به خدا دارم دیگر نباید بلغزم و به بیراهه بروم.
سعی كنید با سوره ها مأنوس شوید و بعد از خواندن آن دقایقی حس بگیرید و از همه چیز خودتان را جدا كنید و وارد در آن سوره شوید. مثل این كه شما دعوت شدید به مكانی كه در آن بزرگواریست و دعوت نامه دست شما می باشد. آن سوره را مدنظر قرار بدهید و اینجاست كه با وارد شدن به سوره كلیدها و رمزها را می توانی ببینی و خیلی چیزها از جلوی چشمت رد می شود. بعضی آیه ها جلوی چشمت می ایستد تا بگوید كه این آیه مربوط به توست و بیشتر به آن نگاه كن و در آن تعمق داشته باش. كلید تمام مشكلات را در آن آیه ها می توانید، پیدا كنید.
خداوند در كلماتش و در آیه هایش حرف به حرف برای ما نعمت قرار داده است. خودمان را به جایی برسانیم كه اگر رفتیم در خانه حضرت زهرا (س) را بزنیم و خانم حضرت زینب (س) در را به روی ما باز كردند بتوانیم این اجازه را به خودمان بدهیم كه سرمان را بالا بگیریم و شرمسارشان نباشیم. جایز نمی دانیم كه در تفكر و تفسیر در قرآن حتی برای دقایق و ساعاتی به عنوان مشق و تكلیف به این مسئله نگاه كنیم. به این فكر كنیم كه تا چه اندازه فكرمان، حالمان و كردارمان، با سیره ائمه معصومین تطبیق داشته است؟ تا چه اندازه توانستیم درس هایی را كه خانم حضرت زینب (س) به ما آموخته اند بشناسیم و در عمل به كار ببندیم؟
تحمل كردن در جاهایی لازم است و با صبر تفاوت دارد. وقتی خبر ناگواری بر خلاف خواسته خود می شنویم و یا در برخوردهای اجتماعی، خانوادگی و یا محل كارمان، كلماتی می شنویم و برخوردها یا اعمالی را می بینیم كه مطابق میل ما نیست و یا در مورد ما قضاوت ناعادلانه ای شده است، در این شرایط اگر توقع هایمان برآورده نشده، آیا فوراً باید به قضاوت بنشینیم و با قضاوت كردن و عدم تأمل، نتیجه گیری ها و برخوردهای مقابله به مثل با خود و یا با دیگری انجام دهیم؟ اگر این كارها را صورت دهیم مطمئناً بعد از گذشت زمانی اگر به آن مسئله فكر كنیم، می بینیم كه با آن اعمال بیشتر خودمان را تضعیف كردیم و وقتی انسان به عضوی از بدنش لطمه ای وارد می كند زنجیره وار این آسیب به تمام اعضای بدنش منتقل خواهد شد.
قلب مأوای عشق، محبت، دوست داشتن و پروراندن ایمان است. با این كار روح، مغز و دلمان غبار می گیرد و چه بسا زبانمان آلوده به دروغ، بهتان و غیبت شود. گاهی اوقات عصبانیت هم حاكم می شود و دست و بدن حركاتی می كند كه درست نیست و چه بسا ضربه ای به كسی بزنیم كه به ناحق باشد و یا به خودمان آسیب برسانیم. بارها گفتیم كه این جسم، اندام و روح از طرف خداوند مهربان امانت است و به امانت خداوندی نباید آسیب رساند. در صورتی كه می توانستیم با اندك تحمل چه بسا تمام این مسائل را نداشته باشیم. تحمل در مورد برخوردهای اجتماعی، دوست، همكار و خانواده لازم است و تحمل در مورد مقرراتی است كه از طرف خداوند برای ما منظور می شود.
از قضاوت در مورد دیگران و مسائل دوری كنیم. چه بسا مصیبتی وارد شود یا مریضی به وجود آید یا مشكلی بدون دخالت دیگران به وجود آید، بدترین اتفاقی كه می تواند بیفتد این است كه فوراً عصبانی شویم و به قضاوت بنشینیم و سریع میز محاكمه تشكیل دهیم كه من حقم این نبود، چرا خدا با من این كار را كرد؟ چرا فلانی اصلاً خدا را نمی شناسد و خدا با او كاری ندارد ولی با من این طور است؟ قضاوت دیگر این كه در مورد افرادی كه من از آن ها بزرگ تر هستم و چرا حرمت من نگه داشته نشد و یا بالعكس؟ اگر همه این مسائل را با وجدان بیدار بررسی كنیم، می بینیم كه می توانستیم در هر كدام از آن ها تحمل، تدبیر و تأمل داشته باشیم و مطمئناً در برخوردهای اجتماعی، مردمی، اطرافیان و همین طور در مسائل بندگی، بهتر واكنش نشان دهیم.
اگر در مقابل مصیبت، مشكل یا مسئله ای كه برایمان پیش آمده تحمل و تدبیر كنیم و خصوصاً آن روز بیشتر به ذكر و شكر خدا به درگاه الهی مشغول شویم، مطمئناً با این رفتارمان خداوند را از خودمان راضی كردیم و علاوه بر این كه اعمال نیك برایمان نوشته می شود و مدنظر لطف و رحمت خداوند قرار می گیریم، آن مسئله و مشكل یا كمبود برطرف می شود. در برابر افراد هم به همین صورت، در هر حال یك سری از آدم ها هستند كه خواسته یا نخواسته یا اجباری در برخوردهای روزمره با آن ها مواجه خواهیم شد چه در محیط كار چه در محیط خانواده، یك سری از افراد گذرا هستند كه باید بلافاصله تعیین تكلیف كنیم و با این فكر كه فردی بود كه آمد و گفت و می رود، دیگر وقتی برای فكر كردن به او نگذاریم.
حالت دیگر در برخوردهایی كه با نزدیكانمان هست. برخوردها را برای خودمان طبقه بندی كنیم و در برابر برخوردها تأمل كنیم و زود واكنش نشان ندهیم. با افراد محیط كار به یك صورت با افراد خانواده به صورت دیگر، با سن بالا یا سن پایین همه را مدنظر قرار دهیم و برای خودمان فرمولی به دست آوریم و تصمیمی بگیریم كه من تصمیم می گیرم و با خود عهد می بندم كه اگر در خانواده فردی كاری كرد كه بنا برخواسته ها و میل من نبود به خودم به طور مثال یك ساعت به خودم وقت می دهم كه در این مورد تأمل كنم و نتیجه گیری كنم و بعد عكس العمل نشان دهم. همین زمانی كه برای تأمل برای خود در نظر می گیرم اولین حُسنش این است كه اگر عصبانیت غالب شده، آن عصبانیت فروكش می كند.
می دانیم در پس عصبانیت شیطان است. خیلی از قتل هایی كه اتفاق افتاده می بینیم كه به خاطر یك مسئله ساده عصبانیتی پیش آمده و آخر كار پشیمانی آن باقی مانده است. خیلی مواقع برخوردهای نامناسب و زشت از سر عصبانیت برای انسان ها به وجود می آید ولی اگر با خود عهد ببندیم كه من در ابتدای امر حق عصبانی شدن ندارم خیلی از مسائل حل می شود. وقتی عصبانی نیستی و آرامش داری دید انسان بازتر است. با دید ایمانی به مسائل نگاه می كنی نه با دید باری به هر جهت كه به سراغ انسان ها می آید. وقتی من صبر می كنم وقتی برای خودم آن زمان را در نظر می گیرم تا بررسی كنم كه من چه عكس العملی را نشان دهم، اولین چیزی كه به ذهنم می آید این است كه من رهروی مولا علی (ع) هستم و توصیه های معصومین را مدنظر قرار می دهم و این مثل آبی است كه روی آتش ریخته شود. بعد از آن تصمیم می گیریم كه آیا صبر داشته باشم و به رو نیاورم و تحمل كنم و در جای خود عكس العمل نشان دهم یا خیر همین الان كه تنور داغ است باید عكس العمل نشان دهم. عكس العملی نه از روی غیظ و تندی، عكس العملی كه ریشه در فكر و اندیشه من دارد و فكر و اندیشه من هم ریشه در خصلت و ذات من دارد كه همانا راه ائمه معصومین است.
هر كاری كه ما انجام می دهیم، تكرارش تبدیل به عادت می شود. عادت كم كم به شكل خصلت در می آید. بعد از مدتی خصلت ها، جزء ذات آدمی می شود. مثال هم زدیم وقتی انسان چیزی را می بخشد یك لذت و حس خوبی به انسان دست می دهد، تكرار كه می كند آن مسئله تبدیل به تفریحاتش می شود و از آن لذت می برد و در نهایت حس خوبی می آورد. اگر دردمندی را ببیند محال است بی تفاوت رد شود، اگر مریضی را ببیند محال است بی تفاوت باشد. حداقل كاری كه می تواند انجام دهد او را دعا می كند. اگر كسی پوشاكی نیاز دارد حتی از پوشاكی كه خودش دوست دارد، می گذرد. همه این مسائل اولش سخت است ولی وقتی در خمیره آدمی جای گرفت و جزء خصلت ها شد، دیگر به راحتی از بین نمی رود. اگر كارهای اصولی و تربیتی را به مرور و برنامه ریزی شده، پیاده كنیم اثر بهتری می گذارد.
می دانیم كه در یك خانواده همه در یك سطح فكری به سر نمی بریم. راه های مختلف، اخلاق های مختلف چه بسا هدف یكی است ولی برای رسیدن به هدف هر كس راه خودش را دارد. تحمل فقط در برخوردها نیست. در حرف زدن ها هم باید تحمل كرد. اگر هدفی داریم و می خواهیم حرفی را به نفع یكی از نزدیكانمان بیان كنیم و یا تذكری دهیم، اكثراً همان لحظه تصمیم می گیریم و همان لحظه هم اجرا می كنیم ولی اگر كارهای اصولی و تربیتی را به مرور و برنامه ریزی شده پیاده كنیم اثر بهتری می گذارد. چون كارهای تربیتی چیزی نیست كه سریع بتوان تصمیم گرفت و زود به نتیجه رسید.
در صحبت كردنمان با دیگران تفاوت ها را در نظر بگیریم و با همه یكنواخت برخورد نكنیم. با هر فرد به اندازه فهم و درك او حرف بزنیم و حساسیت های افراد را بشناسیم. كلمات را باید خوب ردیف كنیم و ببینیم می توانیم منظورمان را خوب برسانیم كه هیچ شك و شبهه ای پیش نیاید و هیچ دلخوری، رنجش و آزاری برای فرد نیاورد. خیلی جاها بوده است كه محبت های ما مرض ایجاد كرده و خیلی جاها بوده كه تذكرات ما عكس جواب داده است. هدف و نیت درست بوده است پس چرا نتیجه لازم را نداده است؟ به خاطر این است كه ما تحمل نكرده ایم. تحمل با تدبر نداشتیم. خداوند به ما عقل عطا كرده و این توانایی را در ما قرار داده كه بتوانیم درست و غلط را تشخیص دهیم.
در برخوردها تحمل و تأمل داشته باشیم و از الگوهایمان درس بگیریم. وقتی برخوردی تند را در مورد خود می بینیم، بعد از گذشت زمانی می توان با آن فرد صحبت كرد تا ببینیم چه خواسته ای دارد. ببینیم كه اگر طرز گفتار یا كلام ما برای فرد بد جلوه كرده، برایش تصحیح كنیم و به او هم یاد دهیم كه در واكنش هایش نباید تابع احساساتش شود و باید تحمل و تامل داشته باشد. ما نباید با احساسات تصمیم بگیریم بلكه راه و مرام فكری داریم كه می توانیم از آن ها كمك بگیریم.
اگر در مورد تك تك این ها به زندگی معصومین توجه كنیم و تحمل آن عزیزان را به یاد آوریم تصمیماتمان حساب شده و بهتر خواهد بود. به طور مثال تحمل خانم حضرت زینب (س) را در نظر بیاوریم حتی در مورد عشق و محبت ایشان فكر كنیم. عشق و دوست داشتنش مانع نمی شود كه دین و مرام و راهش را پایمال كند و تابع احساسات نمی شود. علی رغم این كه هر انسانی احساسات دارد. ایشان یك بار در جمع اُسرا، اسم فرزندانش را نمی آورد، چون می خواهد به خانم رباب (س) و خانم لیلا (س) درس بدهد كه تحمل داشته باشید. من هم اولادم شهید شده اند. فقط آن جایی زبان به صحبت باز می كند كه اهانت به دینش است، اهانت به پایمال شدن خون شهیدان است. باز در صحبت ها یك ذره منیت نیست و فقط اشاره به اصالت و قدرت خداوندی می كند و بنده مطیع خدا و بنده مطیع شیطان را ترسیم می كند.
عشق علی (ع) و آل شان فقط به زبان ظاهر نیست باید راه علی (ع) و اولادشان هم ضمیمه وجودی و رفتاریمان بكنیم كه كجا باید صبر كرد؟ كجا باید گذشت كرد؟ اگر كسی با ما برخورد بدی كرد، می توان با محبتی كوچك به او و كمی صحبت با او، تمام مسائل را حل كرد. به طرف مقابل بفهمانیم كه او هم به حرف های ما گوش دهد و بدانیم كه با این رفتار چه بسا باعث اصلاح رفتار دیگری شویم. ما باید قدردان همه كسانی باشیم كه به ما درس بندگی، زندگی، اخلاق و رفتار را می دهند. اگر درسی را دادیم و آن فرد از آن مسئله تا پایان عمرش در راه صحیح و درست استفاده نماید در ثواب تك تك اعمالش ما هم سهیم هستیم.
شهامت، شجاعت و صبر را از سردار رشید كربلا باید یاد گرفت. یك جاهایی توسری می خوریم چون شهامت این را نداریم كه حرفمان را به درستی ادا كنیم. می شود ضمن آن كه احترام بزرگ تر را نگه داشت و عشق و علاقه را بیشتر كرد ولی انسان مسائلش را هم مطرح كند. شكر خدای مهربان را هیچ گاه فراموش نكنیم. در مشكلات و سختی ها بگوییم خدایا درست است كه این مشكلات برایم پیش آمده ولی حتماً صلاحی در كار بوده است و خدایا تو كریمی و حتماً مسئله سخت تری بوده است كه از جلوی پایم برداشته شده است. سعی كنیم عشق را در وجودمان بكاریم تا بتوانیم عشق را به دیگران بدهیم. اگر من محبت را در وجودم نكارم، نمی توانم محبت به دیگری كنم و ان شاءا… خداوند روز به روز بر دانش، اندیشه و عشق ما بیفزاید.
سعی كنید نقاط ضعف و قوت خود را بنویسید و روزانه آن را بررسی كنید. در نقاط قوت ببینید چقدر تقویت شده اید؟ آیا در جا زدید؟ نقاط ضعف آیا برطرف شده است؟ اگر برای خودمان تكلیف قرار دهیم آن موقع است كه می توانیم به آن تزكیه برسیم. در جاهایی لازم است كه ما خودمان را بشكنیم و ببینیم در كجاها ایراد و ضعف داریم. یك بار شكستن برای ما كافی نیست. خیلی جاها لازم می شود كه انسان خودش را بشكند. چون گاهی اوقات یا بیشتر وقت ها ناخواسته غرور می آید و گفتن كلمه “من” وقتی جای خودش را ثابت كند، می تواند ما را به تكبر بكشاند. نقاط قوت و ضعف را بدانیم، كاستی ها را بشناسیم. افراط و تفریط ها را شناسایی كنیم. ببینیم كه از كجا غافل شدیم و كجا را باید تقویت كنیم.
در دینداری باید مسئول باشیم؛ بدین معنا كه برنامه خداوند به ما اعلام شده و وظایفی را كه از ما خواسته شده را با دید مسئولیت اجرا كنیم. بسنده كردن به انجام دادن هدف نیست بالاتر از آن هدف است. نه برای بهشت و نه برای جهنم بلكه به خاطر خود عشق، به خاطر آن عزیز یكتا و عزیز مطلق. این توانایی در تك تك ما هست. چون از خداییم و چون خدا ما را آفریده است. وقتی خداوند قدرت كامل است پس از قدرتش در ما هم هست. سعی كنیم مرتب به خود نهیب بزنیم و یادآوری و تذكر دهیم. ترس امیرالمومنین علی (ع) برای همین بود كه مبادا غرور تو را بردارد كه بنده خالص و برگزیده خدا هستی ولی وقتی یادآوری می كنی كه به هرجا كه برسی باز فقط بنده ای.
بنده بودن خدا یعنی آزاد بودن، یعنی آزاده بودن، برخلاف آن در بند بودن. همان طور كه باید از ذكر خدا هیچ گاه غافل نشویم «الابذكر الله تطمئن القلوب» را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم و شكرگزار نعمات خدایی باشیم و عشق ائمه معصومین را در دل قرار دهیم. باید خودنگری و خودشناسی را هر لحظه برای خود داشته باشیم. با تحولات هر لحظه علم ما هم باید خودشناسی را در هر زمان تحول بخشیم و هماهنگ با این تغییرات ما هم مقام بندگی خود را حفظ و تقویت كنیم. قانع به این نباشیم كه یك بار این كار انجام شد و دیگر كافی است. چه بسا نقاط ضعفی كه بیاید و ما مغرور به این شویم كه آن را شناختیم. چه مسائل پیش پا افتاده ای كه خود به خود بماند و دُمل چركینی شود كه به ما آسیب برساند و ما را عقب بیندازد، این است كه مرتب خود را بررسی كنیم.
مبادا هر چیزی كه می گوییم زبانی باشد و سعی كنیم به عمل دیگران را جذب كنیم. اگر نتوانستیم كسی را به سمت و سوی دین و خداشناسی بكشانیم این قابل تحمل تر است از این كه باعث شویم كسی از دین، خدا و ائمه زده شود. مبادا با رفتار اشتباهمان باعث شویم كه به راه علی (ع) و آل علی (ع) آسیب وارد شود. پس در هر لحظه بدانیم كه خداوند حاضر و ناظر بر اعمال ماست.
خیلی از چیزها را می توانیم ببینیم و نبینیم، بشنویم و نشنویم؛ یعنی بر ما تاثیری نگذارد. امر به معروف را با عمل مناسب پیاده كنیم. با صبر، گذشت، مهر، محبت، تشویق و تنبیه در كنار هم. اطلاعات خود را بالاتر ببریم تا دیگران نتوانند دین ما را بكوبند. از قرآن هر چه بخواهید جواب را خواهید گرفت. كلام خدا را درك كنیم و حس كنیم. چیزی كه می ماند انسان بودن و انسان شدن است. نمی شود انسانی رفتار كرد مگر این كه بنده خوب خدا بود. نمی شود بنده كامل خدا بود مگر عاشق خدا بود. نمی شود عاشق خدا بود مگر این كه عاشق بندگان خوب خدا باشیم و عاشق ائمه معصومین و اولادشان. آن ها جواهرهای بی همتایی هستند كه خداوند به ما عطا كرده است. مطمئن باشید شیعه وقتی اشك می ریزد، خانم فاطمه زهرا (س) دلشان می لرزد. والسلام…
*******************************
گفتمش نقاش را نقشی بكش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا كشید
گفتمش چون می كشی تصویر مردان خدا
تك درختی در بیابان یكه و تنها كشید
گفتمش نامردمان این زمان را نقش كن
عكس یك خنجر ز پشت سر پی مولا كشید
گفتمش راهی بكش كان راه رساند مقصدم
راه عشق و عاشقی، مستی و نجوا را كشید
گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بكش
عكس حیدر در كنار حضرت زهرا كشید
گفتمش بر روی كاغذ عشق را تصویر كن
در بیابان بلا، تصویر یك سقا كشید
گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بكش
فكر كرد و چهار قبر خاكی از طه كشید
گفتمش سختی و آه گشته حاصلم
گریه كرد آهی كشید و زینب كبری كشید
گفتمش درد و دلم را با که گویم ای رفیق
عكس مهدی را كشید و چه بس زیبا كشید
گفتمش ترسیم كن تصویری از روی حسین
گفت این یك را بباید خالق یكتا كشید
دیدگاهتان را بنویسید