بسم ا… الرحمن الرحیم
از نعمتهای بزرگ الهی در حق بنده، نعمت فراموشی است. فرض کنید فراوشی نبود، آیا انسانها میتوانستند از قعر مصیبت عزیزانشان بیرون بیایند و با وجود ناملایمات، رنجها و سختیهایی که در زندگی متحمل میشوند، باز به زندگی عادی بازگردند و زندگی کنند؟ و یا بدون فراموشی، آیا کینه، دشمنیها و عداوتهایی که ممکن است مدتی بین افراد اتفاق بیفتد، میتوانست به دوستی و همبستگی منجر شود؟
از جمله زمانهایی که فراموشی، نعمت ویژهتری برای خودشناسی و موفقیتها خواهد بود، زمانی است که ما دچار شکست، عدم موفقیت و بروز ناتوانیها در انجام امور کوچک یا بزرگ هستیم.
وقتی تلاش میکنیم و نمیشود باید که آن ″نشدنها″ را فراموش کرد. باید تلقین به ″نمیتوانم″ و ″نمیشود″ را به کل از صفحهی ذهن خالی کرد و خود را امیدوار به توانستنها و شدنها کرد. خوب میدانیم تکرارها و تلقینها، باورهای ما را میسازند. بنابراین، لازم است با بهرهگیری از نعمت فراموشی، نتوانستنها را به توانمندی و ضعفها را به قوت تبدیل کرد تا از آسیب زدن به فرماندهی بدن و ضعیف النفس ماندن در امان بود. انسان ضعیفالنفس قطعاً اعتماد به نفس ضعیفی خواهد داشت و هرگز نمیتواند اثر وجودی خویش را در جهان ثبت کند و صاحب اثر شود.
در اطرافمان بسیار اتفاق افتاده که کودک، نوجوان یا بزرگسالی به لحاظ پزشکی دچار مسئله و بیماری نیست، اما دائماً در لفظ و سخنش از ناتوانی، بیماری و ضعف خود سخن میگوید. چنین فردی در حقیقت تحت تأثیر نقصهای درونی و محیط پیرامون به این باور درونی در مورد ضعیف بودن خود رسیده است. اینها همه ناشی از باقی ماندن در دل ضعفها و ناتوانیها، فراموش نکردن آنها و استمرار نداشتن برای کسب توانمندی و قوت است.
اهمیت زیادی دارد که بدانیم باید مطابق با قوانین طبیعت و قوانین شبانهروز زندگی کنیم و درایت و توانمندی خویش را در شناخت از خود و تطبیق با این قوانین مهم به کار ببندیم تا از بسیاری آسیبها در امان باشیم؛ چرا که انسانها بسیار از محیط خود اثر میگیرند. به طور مثال، میدانیم علم روز بشر اهمیت خواب شب را به لحاظ سلامت جسمی کشف کرده و آن را به بشر ارائه کرده است و یا تغذیه و رسیدگی در فصول مختلف، با توجه به مزاج و طبع بدنی هر فرد که چقدر میتواند بر عملکرد مغزی و فکری او اثر بگذارد. البته که اثرگیری از محیط محصور و محدود به نوع خاصی نیست و هر فردی با توجه به اینکه اجرای دستور را در چه زمانی و به چه شکلی انجام دهد، از آن بهرهمند میشود.
دانشآموزان یک خانواده را در نظر بگیرید، ممکن است در یک دورهی امتحانات بهترین نمرات و در دورهای دیگر کمترین نمرات را کسب کنند. بیشک در این مواقع، پدر و مادر بیشترین سرکوب را علیه فرزند خواهند داشت، غافل از اینکه مدرسه محل امتحان کودکان، و محیط کار و محیط زندگی محل امتحان بزرگسالان است. پس در این امتحانات، که نتیجهی آن علامت روشن از پیشرفت یا پسرفت ماست، باید از خدا خواست و این باور را نیز در خود تقویت کرد که انسان با توانمندیهای بیشماری پا به عرصهی جهان گذاشته و میتواند و قادر است ضعفها و شکستها را تبدیل به قوت و پیروزی کند.
نکتهی مهم در خودشناسی این است که ضعفها باید به قوت تبدیل شوند و نه قدرت؛ چرا که قدرت در ذات و درونش پر از غرور و تکبر است. «توکلت الی ا…» و «لا حول و لا قوه الا با…» و ذکرهای مشابه، توصیههای خداوند برای حرکت انسانها به سوی قوت و توانمندیهاست که بسیار کاراتر از قدرت خواهد بود. قوتهاست که زمینهی بهرهوری از نعمتها را فراهم میکنند: بهرهوری از نعمت برای معاش بهتر، بهرهوری برای سلامتی بیشتر، بهرهوری برای خدمت به خلق و بهرهوری برای رسیدن به انسانیت.
از جمله زمانهای دیگری که فراموشی، نعمت محسوب میشود، فراموشی بدی دیگران است.
چه ما بدی کرده باشیم و چه اصلاً بدی نکرده باشیم و مستحق بدی نباشیم، در هر صورت چنانچه بدی دیگری را در ذهن خود محبوس کنیم و مدام به آن فکر کنیم، آسیب بسیاری به خود وارد میکنیم.
مناعت طبع داشتن، ضعیف نبودن است. خداوند بندگان ضعیف خود را دوست ندارد:
- همان بندگانی که از عزت نفس به دورند و از رحمت پروردگارشان ناامیدند.
- همانانی که به خود اعتماد ندارند و فقط بسنده میکنند به مسجد، توسل و دعا بیآنکه بدانند خود نیز باید حرکتی کنند و از توانمندیهای الهیشان بهره ببرند.
دعا و توسل خوب است اما زمانی که بخواهیم به واسطهی آنها، روحیهی خود را تقویت کنیم و توانمندیهای خود را با آن قوت و انرژی به شکوفایی برسانیم. همواره شنیدهام “از تو حرکت از خدا برکت”. هرگز خداوند و ائمه معصومین (ع) نفرمودند با سُکنی گزیدن و گوشه نشینی، عطاها و عنایات الهی شامل حال انسان میشود. ساکن بودن به نوعی دفن کردن توانمندیهای انسان به دست خود اوست. همانطور که زنده بودن صِرفاً راه رفتن و نفس کشیدن نیست. زنده بودن یعنی پویایی، دوری از بدبینی، دوری از تنبلی، دوری از حسد و کینه و حرکت در مسیر انسانی.
رهروی مولا باید یاد بگیرد، چه چیزهایی را فراموش و چه چیزهایی را تقویت کند.
مقایسه کردن برای هر انسانی، خصوصاً رهروان مولا بسیار ناپسند است؛ چرا که در مقایسه کردنها، تنها کینه و ضعف بیشتری برای ما به وجود میآید. قیاس در هر نوعش، نادرست و اشتباه است چون هر انسانی خود، نمونهای کامل و ویژه از توانمندیهاست و بسته به میزان ظرفیت، تلاش و باوری که دارد از امکانات بیشتری برخوردار میشود.
هر یک از ما، از قدرت اندیشه و فکر برخورداریم و باید عواملی که موجب صدمه زدن به ما میشود را بشناسیم و آنها را فراموش کنیم که بهترین فراموشی، بخشش و عالیترین بخشش، بخشیدن به خاطر خداست. در مقابل این بخشیدن، وعدههای حق الهی در عطا کردن متجلی میشود. کسی که میبخشد، توانمندی دریافت میکند و باورش به وعدهی خدا که در ازای یک بخشش، ده بخشش الهی دریافت میکند قویتر میشود.
انسان باید ضعفهایی که در بایگانی مغزش نگه داشته و موجب ناتوانایی و اِشغال فضای مغزی و عملکرد نامطلوب مغز شده را فراموش کند تا بدین وسیله قوتها فضای بروز یابند و در زندگی و بندگی انسان متجلی شوند. امید که هر یک از ما نیز نعمتها را شناخته و توان بهرهگیری از آن را داشته باشیم تا هیچگاه فرصت رسیدن به مقام انسانیت را از دست ندهیم. والسلام ….