بازگشت (توبه)

بسم ا… الرحمن الرحیم

بهترین نوشته، نوشته ایست که از درون دل انسان نشأت بگیرد و عامیانه و ساده بیان شود. قطعاً چنین صداقتی موجب ماندگاری آن و بهره مندی بسیاری از انسان ها از آن کتاب می شود.

واقعه عاشورا و روزهای سخت پس از آن کتابی است که خانم حضرت زینب (س) با عملشان بر لوح دنیا نگاشتند، کتابی پر از معنا و حقیقت که تنها صفحات کمی از آن بر ما گشوده شده و هنوز بسیاری از صفحات آن خوانده نشده است. در زمانه ای که جهل، خرافات، بدعت و خوی وحشی گری رواج داشت و جان انسان ها کمترین ارزشی نداشت و برده داری و برده فروشی امری عادی در جامعه ها بود، از خاندان نور در سنین مختلف آمدند تا رسم زندگی، درس گذشت و آداب اجتماعی را به انسان ها بیاموزند.

آنان معلمانی توانمند بودند که علمشان الهی بود و تنها از دانشگاه عشق، ایمان و باور به کسب علوم والای الهی رسیده بودند. حضرت علی اکبر (ع) و حضرت قاسم (ع) و همین طور حضرت رقیه (س) که هر کدام در سنین جوانی و حتی کودکی بودند، نویسنده کتابی قطور و غنی از چگونه زیستن و چگونه عاشقی کردن بودند. نوع تربیت این بزرگواران به قدری قوی و عالی بود که آنان را عملاً به خودشناسی وارد کرد.

بدیهی است استاد و شاگردی که خودشناسی را عملاً زندگی کرده باشند هرگز کار امروز را به فردا نمی سپارند. کسی که هر روزش را می آموزد و زندگی می کند هرگز در بند عقده و خلاء اسیر نمی شود. قهرمان خرابه های شام همان کودکِ کوچکِ یتیم، گرسنه و تازیانه خورده اما بزرگ مَنِشی بود که در مواجهه با دختر تاجر شامی نه تنها احساس حقارت، شرمندگی و فقر نکرد بلکه همچون شاهزاده ای اصیل صحبت کرد و واکنش نشان داد. دختر شامی در کنار پدر خویش از دختر خرابه های شام چنین تعریف کرد: پدر با دختری گرسنه با لباسی کهنه و شکنجه دیده آشنا شدم که از همه وَجناتش اصالت، بی نیازی و انسانیت می بارید.

دُردانه آقا امام حسین (ع) دانش آموخته مکتب حضرت زهرا (س) بود و بدیهی بود که در غلبه بر هوای نفس و حفظ مقام و جایگاه انسانی بدرخشد و همگان را در طول تاریخ به شگفتی و تحسین وادارد و خانم حضرت زینب (س) که آن چنان حیدرگونه مأموریت الهیشان را به سر منزل مقصود رساندند، خود نیز در کودکی، شاگردیِ حضرت مادر را کردند. وقتی تربیت های ما در قبال افرادی که تحت تکلف ما هستند به درستی انجام گیرد، ما نیز در جهت ساخته شدن مکتبی الهی و نگاشتن کُتبی جاوید گام برداشتیم اما نکته مهم و قابل توجه آنجاست که چنین تربیتی صورت نمی پذیرد مگر آن که خود به تربیت و تزکیه خویش پرداخته باشیم.

خودسازی منفعتی شخصی نیست، خودسازی سودی است سرشار که پس از خود، اطرافیان و اجتماع نیز از آن بهره مند می شوند. به سادگی از خود عبور نکنیم که شناخت از خود می تواند کار ما را در هر نقشی که در زندگی داریم به باقیات صالحات تبدیل کند. مبادا خود را تحقیر کنیم و ضعف هایمان را عامل سرکوب و سرزنش خود کنیم. در تلاش برای درمان، حذف و یا جایگزینی ضعف هایمان باشیم. بدبختی و بدشانسی را با گفتن های مدام به زندگیمان دعوت نکنیم.

هر عمل ما در این دنیا عکس العمل خود را داراست. خود را با کلمات و عبارات نامناسب و منفی خطاب نکنیم؛ چرا که مداومت بر هر کار یا سخنی عادت را به وجود می آورد و عادت ها، باورهای ما را. کسی که در باور بدبختی غرق شده مگر می شود در ساحل خوشبختی زندگی کند. توجه داشته باشیم وقتی باوری در ما عمق گرفت، انعکاس آن به دیدگان دیگران می رسد و آنان نیز ما را همان گونه می بینند که ما خود را می بینیم. بر خود تاختن و خود را مدام محکوم و سرزنش کردن علاوه بر آن که توهین به آفرینش پروردگار و عدالت است، از بین برنده فرصت های رشد، درک و فهم مان است.

فراموش می کنیم مخلوق خدائیم و از امکان اصلاح، اندیشه، فرصت جبران و بازگشت برخورداریم. توبه تذکر و مِهر خداست برای بازگشت و تصحیح کردن مسیر اشتباه. تأکید بر استغفار و تأکید بر مهرورزی نسبت به خود و فرصت دهی به خویش است. مطمئناً هرگاه ما به خود فرصت ندهیم، دیگران نیز به ما فرصت نخواهند داد. استغفار و توبه، احترام و اهمیت به خویشتن است. بدانیم و تکرار کنیم که ما بنده خدائیم و شیعه و رهرو مولا امیرالمومنین (ع) پس ارزشمندیم و قابل احترام خصوصاً برای خودمان.

شهد روی هر گل عامل جذب هزاران زنبور است و هر زنبور مجری نظم و نظامی الهی در حیطه زندگی خود. نظم اساس آفرینش است. زندگی زنبور و مورچه نمونه بارز جریان نظم در زندگی و در رسیدن به کمال است که ما باید از آنان بیاموزیم. انسانیم و به حکم انسانیت صاحب بسیاری از قدرت های ناب الهی همچون قدرت اندیشه، تفکر و قدرت بیان هستیم. پس تکلیفی فراتر از زنبور و مورچه داریم تا خود را به کمال برسانیم.

تاریخ پر است از انسان هایی که بی دینی کردند و خود را نشناختند و از قدرت های الهیشان کمترین بهره را نبردند اما آیا این گونه زیستن ظلمی و ضربه ایست به قدرت لایزال الهی و یا ظلمی است به خود؟ قرن هاست که مجسمه مهر حضرت عیسی بن مریم، تبلیغ عشق و دین مسیح برای عموم انسان هاست اما آیا این تبلیغ گسترده چیزی از عظمت و حقانیت قرآن کریم کاسته است؟ حضرت عیسی مهربان بودند اما آن که مرز مهربانی را تا بی نهایت پیش برد، پیامبر رحمت و مهربانی آقا رسول ا… (ص) و پس از ایشان خاندان پرمهرشان بودند.

قدرت عشق است که پرندگان را به پرواز و حشرات کوچک را به نمایش زیبایی ها و گل ها را به سوی خورشید سوق می دهد و حیات را معنا می بخشد. اطراف هر انسانی سرشار از رحمت، عشق و مهر ایزدی است و انسان همچنان غافل و بی خبر از آن عبور می کند. هر سحرگاه زمزمه های عشق و نیایش را در تاریک و روشنایی آسمان می شود از دلدادگان عاشق شنید و جلوه های مهر خدا را لمس کرد. امید که از مومنان والا مرتبه با درک وسیع و قدرت فهم بالا باشیم تا همانند عارفانی برجسته چون دانا علی علیه رحمه توانمندی های شگفت انگیزمان بالفعل شود و در خدمت خدا و خلق خدا بهترین خودمان باشیم. والسلام….

Check Also

عشق

بسم ا… الرحمن الرحیم رسالت آقا رسول ا… (ص) شامل درس هایی بود که نوع …