عاشورا تفسیر واقعی آزادی و آزادگی 96.07.13

بسم ا… الرحمن الرحیم

کربلا مجموعه ای است بی نظیر از رسالت پیامبران اولوالعزم ، نبی و رُسل.

کربلا دایرة المعارفی است از معجزات پیامبران (مانند گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم (ع) و گذشت مادر از فرزندش حضرت اسماعیل (ع)) و آداب و رسوم دینی هم چون مناسک حج. در بطن کربلا سعی صفا و مروه بود، کربلا در جانش سنگ زدن به شیطان داشت. کربلا، بودنِ حقیقی در صحرای عرفات داشت. خاندان با عظمت آقا امام حسین (ع) لحظه به لحظه ی مناسک حج را در دشت نینوا عملاً اجرا کردند. سعی صفا و مروه در کربلا، رفت و آمد عقیله بنی هاشم از تل زینبیه تا خیام بود و قربانی حاجیان در کربلا، گذشت مادرها از فرزندانشان و قربانی شدن آنان در صحرای خونین کربلا بود.

آینه، همیشه جایگاهی برای دیدن و بررسی فردی است که در جلوی آن ایستاده و نظاره گر خویش است. بی شک آینه منعکس کننده زشتی ها و زیبایی هاست اما در کربلا آینه حقیقی رفتار شایسته و خردمندانه بانو حضرت زینب (س) و آقا ابالفضل (ع) بود. این دو بزرگوار آینه ای را به انسانیت ارائه نمودند و یاد دادند بقا و شکسته شدن هر آینه به دست خود فرد است.

آن چه درون فکر و اندیشه هر فرد را منعکس می کند، آینه رفتار اوست. رفتار هر کس نشان دهنده اندوخته و ثروت درونی هر فرد است که در این میان خانم حضرت زینب (س) و خانم ام البنین (س) از صاحبان ثروت و اندوخته درونی بودند. خانم حضرت زینب (س) در جای خویش رسالت امامت و رهبری بر عهده گرفتند و در پایبندی به عهد و پیمانی که قبل از خلقت بشر بین ایشان و امام حسین (ع) و خدایشان بسته شد، به زیبایی هر چه تمام تر، عشق آفریدند و نقش ایفا کردند.

این که پیامبران و بزرگان دین ما بسیار توصیه بر جلوگیری از افراط و تفریط دارند، به همین سبب است که متأسفانه بسیاری از ما صرفاً در پی کسب مال و پرداختن کورکورانه به زندگی دنیوی هستیم و برخی نیز از لذایذ حلال الهی چشم پوشیده و مدام به عبادت پرداخته اند. در دنیا عده ای متأثر از همین افراط و تفریط ها به قسی القلبی رسیدند و به راحتی سر از تن همنوع خود جدا کردند و همنوع خود را در آتش می سوزانند؛ اینان هم فانی بودند و هستند که به انسانیت پشت کردند و اسیر نفس سرکش و خبیث خویش شدند. چنانچه هر انسانی فرموده ی آقا امام حسین (ع) را که “اگر دین ندارید آزاده باشید” بررسی نماید و عامل به آن باشد، بی گمان جلوی بسیاری از افراط و تفریط ها، عقاید اشتباه و بدعت ها گرفته می شود.

اگر کسی صرف نظر از دین و مذهب، گذشت، کرم و بخشش، آزادی و آزادگی را بشناسد، مطمئناً کینه و نفرت از وجودش رخت بر می بندد. نفرت و کینه ناخودآگاه فساد به دنبال می آورد و این درست همانند غذایی است که در مواجهه با میکروب و باکتری به فاسد شدن می انجامد و این میکروب ها با همه کوچکی، چنان غذا را در بر می گیرند که ما را از خوردن آن منع می کنند. کینه در انسان نیز همانند همان میکروب هاست؛ ممکن است کوچک و ناچیز باشد اما در نهایت رابطه، دوستی و محبت را به فساد خواهد کشید. آینه دورن را بررسی کنیم و مدام آن را غبار روبی کنیم تا اگر کینه و نفرتی در درونمان هست از بین رفته و مانع از فساد و تباهی در فکر، جسم و روح ما شود.

بارها گفتیم جسم ما امانتی است الهی در دست ما و ما موظف به امانتداری از آن هستیم. در پیوستن حُر به سپاه امام مشهور است که حر در حین رفتن به سوی امام در فکر و اندیشه ی این بوده که امام او را نخواهد پذیرفت؛ هر چند حر نیز گناه کوچکی نکرده بود؛ او راه را بر فرزند رسول خدا و امام زمانش بسته بود، او آداب و رسوم قومی و قبیله ای خود را زیر پا گذاشته بود اما آقا ابا عبدا… (ع) علیرغم فکر و اندیشه ی حر، نه تنها او را رد نکرد بلکه با آغوشی باز پذیرای او بودند.

شاید در بُعد دیگر بتوان گفت حر در انجام مأموریتش در سپاه یزیدیان مأمور بود و معذور اما باید گفت که اعمال و رفتار انسان ها سراسر در حیطه ی انتخابات و تصمیمات آنان شکل می گیرد و به معرصه ظهور می رسد. فراموش نکنیم ما در مقابل شناخت از خویش مسئولیم و تا زمانی که انسانی شناخت از خود حاصل نکند، نمی تواند دین خود و خالق دین و دنیا را شناخته، به قدرت تشخیص و سپس انتخاب برسد. انتخاب حر در لحظه ی آخر او را به فردی قابل احترام و ارزشمند تبدیل کرد.

اجازه ندهیم دلمان که جایگاه مهر و عشق الهی است به خاطر مسائل دنیوی به جایگاه کینه و نفرت بدل شود. برخی تصمیات و عدم شناخت های ما به منزله تار عنکبوتی است که عنکبوت می تند و منتظر طعمه می نشیند و به محض افتادن طعمه در تار و دست و پا زدن آن، تار بیشتر و بیشتر گرد طعمه می پیچد و رهایی از او غیر ممکن می شود. پیامد کینه، کدورت و به دل گرفتن ها شاید در ابتدا بر ما آشکار نشود اما به مرور زمان آسیبی بزرگ به ما وارد می نماید. تمامی خطبه ها از نینوا تا شام، از شام تا کربلا و از کربلا تا مدینه، درس عشق و مهر بود. عشق دختر یهودی به خاندان آقا رسول ا… (ص)  که آغازش نه تنها بر پایه دوستی نبود بلکه بر پایه دشمنی بود، نمونه ای روشن از نوشیدن از این دریای پر مهر الهی است و این ماجرا از جایی آغاز می شود که دختر یهودی در شُرُف برگزاری مراسم عروسی بود اما از آن جائی که یهودیان دشمنیِ سرسختانه ای با پیامبر (ص)، آقا امیرالمومنین (ع) و خانم حضرت زهرا (س)  داشتند، در صدد برآمدند تا با تشریفاتی کردن مجلس، سادگی خانم حضرت زهرا (س) را زیر سوال برده و او را نزد چشم سایرین کوچک نمایند اما یهودیان غافل از این که فاطمه (س) پاره تن رسول خداست و “خشم خانم فاطمه (س) خشم خدا و خشنودی خانم خشنودی خداست” به برنامه ریزی سطحی انگارانه ی خود ادامه دادند. حضرت فاطمه (س) با توجه به مقام و جایگاه ویژه ای که داشتد، هنگامی که دعوت کننده نزد ایشان می آید، به اهداف شوم او پی می برند اما در ظاهر گشاده رویی پیشه کرده و در خلوت محزون و غمین می شوند که یهودیان به وسیله مال دنیا، قصد کوچک کردن آل ا… نزد همگان را دارند.

هنگامی که پیامبر خدا (ص) بر خانم حضرت زهرا (س) وارد می شوند، دخترشان را ناراحت می بینند و از ناراحتی خانم ناراحت می شوند که در همین زمان حضرت جبرئیل امین (س) با خلعتی از سوی خدا نازل می شوند. خانم با سیمای نورانی و زیبای خویش لباس های بهشتی، جواهرات و عطر بهشتی را می پوشند و به مجلس وارد می شوند؛ همگان در نهایت تعجب و تحیر به کوچکی و خواری خود می رسند.

دختر یهودی که عروس مجلس بود و به مرض صرع دچار بود با دیدن این صحنه ها از هوش می رود و بر زمین می افتد؛ خانم حضرت زهرا (س) با همه زیبایی ظاهری و زیبایی باطنی به سوی عروس مجلس رفتند و دستان مبارک خود را به نیت دعا برای شفای او بالا بردند، درست در این لحظه عروس یهودی به هوش می آید و از ازدواج با پسر یهودی که دارایی بسیاری داشت سر باز می زند و اعلام می کند که از این پس می روم تا کنیز درگاه حضرت زهرا (س) و دخترشان خانم حضرت زینب (س) باشم؛ بدین ترتیب برخی از حاضران مجلس اسلام آورده و مسلمان می شوند. دختر یهودی دست پرورده دامان پاک حضرت زهرا (س) می شود و پس از شهادت ایشان در جوار حضرت زینب (س) به عرض ارادت و کنیزی ایشان ادامه می دهد.

سرانجام پس از شهادت مولا، به دستان کریم آقا امام حسن (ع) عقدش برای فردی به نام حارث خوانده می شود. دختر یهودی که عاشق و شیفته ی واقعی آل رسول به خصوص خانم حضرت زینب (س) بود، در دوری از ایشان دلتنگ شده و تصمیم بر جدایی از همسر و شتافتن به سوی بانو حضرت زینب (س) می گیرد اما امام حسن (ع) ایشان را به ادامه زندگی و رسیدن عن قریب خواهر بشارت می دهند.

دختر یهودیِ عاشق به محض رسیدن هر کاروان به کوفه، به امید دیدار دخت مولا، به سوی کاروان حرکت می کرد تا این که پس از عاشورا، در حرکت کاروان اُسرا به سوی کوفه با کاروانی مواجه می شود که پیش تر سپاهیان یزید اعلام کرده بودند که اُسرایی وارد شهر می شوند که از دین خارج شده و ما بر آنان پیروز شدیم. با توجه به چنین تبلیغات کذب و خفقان سیاسی حاکم بر کوفه، کوفیانِ بی وفا می ایستند تا با تصور خویش بر سپاه دشمن سنگ بزنند.

سرهای مبارک شهدا از ابتدا وارد شهر می شوند، پس از آن اُمه حبیبه، دخترانی نحیف و کوچک و رنجیده، با لبانی خشکیده را مشاهده می کند، سریعاً به منزل رفته و برای دختران کوچک نان، خرما، و آبی فراهم می کند و نزد آنان می آورد، دختران کوچک اما بزرگ اندیش می فرمایند صدقه بر آل رسول، حرام است و از گرفتن آب و غذایی که نیاز داشتند، امتناع می کنند.

عظمت مکتب قرآن و اسلام در این است که می توان در عین نیاز داشتن، اراده ای آهنین داشت و از وسوسه ها در امان بود. حال قدری خود را در قیاس با کودکان عاشورایی بسنجیم که آیا ما قادر به ایستادن در مقابل وسوسه ها هستیم؟ آیا تحمل و طاقت خویش را در مواجهه با سختی سنجیده ایم؟ آیا بین خود و دین قادر به تصمیم گیری برای انتخاب ارزش های دین هستیم؟

فرمایش کودکان در پاسخ به کمک امه حبیبه او را به فکر می اندازد و از کودکان اسیر، نشان سرپرستشان را می گیرد. کودکان با نگاه به خانم حضرت زینب (س) اشاره می کنند. ام حبیبه به سوی خانم می رود اما از آن جائی که عظمت مصیبت غیر قابل وصف بود، خانم را ابتدا نشناخت. بانو حضرت زینب (س) علیرغم کمری که از گذر از این مصیبت عُظمی خم کردند، در مقابل دشمن و در دفاع از دین، اعتقاد و قرآن، محکم ایستادند و همانند شیر غریدند.

حال کمی به خود باز گردیم و رهروی خود را با رهروی امثال ام حبیبه ها محک بزنیم. قرآن خواندنِ (سوره کهف) سر مبارک آقا اباعبدا… (ع) بر سر نیزه نیز کلید و چراغی روشن بر راه بندگی ماست. عاشورا یک فرمانی بود که خداوند از ازل بر به وقوع پیوستن آن امر کرده بود.بسیاری از پیامبران، زیارت آقا اباعبدا… (ع) را می خواندند. اشارات ما تنها جرعه ای از اقیانوس عاشوراست، عاشورا سرشار از درس هایی عمیق در جهت بهبود زندگی دنیوی و اخروی ماست.

همان طور که گفتیم خلقت آسمان و زمین و نعمت های موجود در آن برای انسان بوده و هست اما خداوند در هیچ زمانی نفرموده که می توان انسانیت را به دنیا فروخت. عشق و بخشش جزو لاینفک عترت رسول ا… بود. بخشش انگشتری مولا امیرالمومنین (ع) در هنگام رکوع بر فقیر در دوره و عصری که داشتن چنین انگشتری بسیار با ارزش بود، از بخشش های بزرگ محسوب می شد. هستند کسانی که از خداوند تقاضای نعمت و مال فراوان می کنند و برای سپاس از آن، تصمیم می گیرند تا قسمتی ناچیز از آن را ببخشند. در واقع چنین بخشیدن نوعی توهین به خداوند عظیم است.

اعتقاد و ایمان، تجارت و معامله نیست، چرا که عاشورا معامله و تجارت نبود؛ عاشورا تنها ابراز عشق بود و خلق زیبایی. زیبایی را در افتادن از اسب به حالت سجده آقا ابالفضل (ع) می توان یافت. زیبایی را در رد کردن امان نامه اِبن زیاد توسط آقا ابالفضل (ع) می توان یافت. زیبایی را می توان در گذشتِ پدرانه ی امام حسین (ع) از آقا علی اکبر (ع) و روانه کردن ایشان به سوی میدان یافت. آقا اباعبدا… (ع) نیز پدری بودند با همه عاطفه و احساس پدرانه که داشتند. زیبایی را می توان در شراکت خواهر در فرستادن دو فرزندشان به میدان نبرد یافت. زیبایی را می توان در اجرای بی نقص مسئولیت حضرت زینب (س) یافت که پس از شهادت فرزندانشان در کنار مادر سایر شهدا اشک نریختند و ابراز غم نکردند.

تمامی ابعاد اقتصادی، سیاسی، روانشناسی و جامعه شناسی در عاشورا وجود داشت. کاروان عاشورا بر یک پایه استوار و معتقد بود و آن این که خداوند در هر لحظه بر حال بنده آگاه، حاضر و ناظر است. عاشوراییان رفتار و کردارها را خدایی می دیدند و توصیه بر خدایی بودن بندگان داشتند. به خاطر خدا ببخشیم و مطمئن باشیم که خداوند می بیند و در مقام قاضی الحاجات بودنش قضاوت می کند و حکم می دهد. 

قدری بسنجیم که تا کنون چقدر از کتاب عاشورا در جهت اصلاح رفتار و کردارمان بهره جستیم؟ دقت کنیم که اصلاً لازم نیست تا زندگی دنیوی مان را برای آبادی زندگی اخروی نابود کنیم. کافی است تا در گذر عمر گران قدر، مسئولیت هایمان را بشناسیم، عملی کنیم و در رویارویی با مشکلات، سختی ها و بیماری ها صادقانه به عاشورا رجوع کنیم تا هم آرامش بگیریم و هم درس. شیعه امیرالمومنین (ع) که خود متصل به ساحل این آرامش است نباید به قرص های آرام بخش متوسل شود. تبعیت از خانم حضرت زینب (س) دوای هر درد و آرامش هر تلاطمی است. امید که با نظر خداوند و حمایت این بزرگواران روز به روز بر اندوخته های درونی مان بیفزاییم… والسلام

Check Also

زیبایی حقیقی

بسم ا… الرحمن الرحیم “ما رأیت إلا جمیلا” قصارترین و عمیق ترین پاسخ دخت امیرالمومنین …