شک و وسواس و درسهای کربلا 12-07-97

بسم ا… الرحمن الرحیم

از بیماری های روحی و روانی که پیامبران و امامان، جهانیان را از آن بر حذر داشتند، مسئله شک و شکاک بودن، است. هر اتفاق، جریان و رویدادی لحظه و زمان خودش را می طلبد. بسیارند افرادی که در روزهای عادی تلاش و زحمت می کشند اما زحمت های بی شماری و غیر قابل وصفی را در روزها و شب های عزای آقا امام حسین (ع) می کشند. زحمت هایی که گرد و غبار خستگی و سستی بر آن ها باقی نمی گذارد. چنین اتفاقی پیش نخواهد آمد مگر در اثر عشق. جوشش و خروش عشق، هر وجودی را مجنون وار راهی تلاش برای رسیدن به هدف می کند اما مهم است که بدانیم و دقت کنیم که در هر امری، خواه اعتقادی و خواه امور دنیوی نباید اسیر شک، وسواس و ناامیدی شویم. شک و وسواس، زندگی انسان و خود انسان را از درون می پوساند و متلاشی می کند. در واقع رهرو معصومین با بهره گیری از قدرت عشق می تواند در مقابل نَفس سرکش خود که مدام در طلب لذت و آرامش بیشتر است، مقاومت کرده و خود را از وارد شدن به بیراهه ی شیطان نجات دهد.

همانطور که قبلاً نیز گفتیم انسان دانا برای آنچه از دست داده افسوس نمی خورد. بلکه سعی می کند راهی برای جبران و پختگی هرچه بیشتر خود پیدا کند. ناامیدی بد و ناپسند است اما امید واهی داشتن هم بسیار بد و نکوهیده است. به زندگی و فراز و نشیب های آن باید به چشمی باز، بصیرت و ایمان کامل نگاه کرد. کسی که سرسپرده ی خاندان رسول ا… (ع) است، اجازه شک کردن را نباید به خودش بدهد. شک همانند موریانه ذره ذره وجود انسان را می خورد و نابود می کند. بیماری شک در شکل ها و انواع مختلف وجود دارد.

وسواس بودن شاخه ای از شک و تردید داشتن است که اعتنا کردن به آن فرد را تا مرز جدایی از عزیزانش و جنون پیش می برد. بیماری همیشه جسمی و روحی نیست؛ بیماری های مثل شک، وسواس، بدبینی و منفی گرایی از جمله بیماری های فکری و اندیشه ای است. انسان باید فراغ بال داشته باشد و از خدا به اندازه خود خدا بخواهد. وقتی ایمان انسان بر این مبناست که من بنده خدا هستم و خدا من را تنها نمی گذارد، بی شک در شکستن های خود ناامید نمی شود و از تلاش دوباره مضایقه نمی کند.

اگر قرار بود پس از هر مشکلی بهم بریزیم، اهل حرم آقا امام حسین (ع) در ظهر عاشورا با انبوهی از کشتگانشان که یکایک آن ها عزیزانشان بودند، هرگز نمی توانستند رسالت عاشورا را به انجام رسانند و دین و ایمانشان زیر بار مصیبت های وارده نابود می شد. اما آنچه پس از هر شهادت در میدان نبرد رخ می داد، شهادت و شجاعت بیشتری به اهل حرم می داد. شجاعتی که زاییده ی باور، ایمان و یقین بود. شجاعتی که دختر سه ساله ی امام حسین (س) را به قدری تاب تحمل داد که در مسیر حرکت به سوی شام هرگز از سرباز دشمن درخواستی نکرد و از راه رفتن بر خارهای بیابان گله و شکایت نکرد. هر مصیببتی در ظهر عاشورا نه تنها اهل بیت آقا امام حسین (ع) را ناامید نمی کرد بلکه شهامت را در وجودشان ریشه دارتر می کرد.

گاهی انسان تصور می کند که می تواند کاری را انجام دهد اما در عمل متوجه می شود دچار ضعف و ناتوانی در آن کار است. اینجاست که باید با خود صادق بود و ضعف خود را پذیرفت و در جهت رفع آن کوشید. حضرت قاسم (ع) پس از شهادت حضرت علی اکبر (ع) با اراده تر و شجاع تر از قبل آماده ی نبرد با دشمن شد. هر چند ایشان تنها یادگار آقا امام حسن (ع) بودند و هیچ اجباری بر جهادشان نبود اما با نهایت شهادت در رکاب امام حسین (ع) جنگیدند.

انسان با ایمان از سختی ها هراسی ندارد. انسان با ایمان وقتی خود را متعلق به خدا می داند و رضا و خشنودی خدا را هدف زندگیش قرار می دهد، هر سختی و آسانی را جزء زندگی خود می داند و از آن فرار نمی کند. زندگی در راحت طلبی ها و آسوده زیستن ها خلاصه نمی شود؛ چرا که زندگی تنها متعلق به ما نیست و هر آن که در اطراف و پیرامون ماست خودآگاه یا ناخودآگاه تحت تأثیر نوع زندگی ما قرار می گیرد. به طور مثال هر فرزندی که در خانه ای متولد می شود تحت تأثیر رفتار پدر و مادر رشد می یابد و فرزند از آن ها الگوگیری می کند.

بارها گفتیم حرکت آقا امام حسین (ع) و خاندانشان از مکه تا نینوا و از نینوا تا شام دایرة المعارفی از درس زندگی و بندگی است. ممکن نیست انسان با واقعیتی رو به رو شود که الگو و راه گشایشی برای آن در کربلا وجود نداشته باشد. خاندان آقا امام حسین (ع) قدم به قدم و لحظه به لحظه با مسئولیت های تقسیم شده در همراهی و همکاری با امام زمانشان می کوشیدند. خانم حضرت لیلا (س) و خانم حضرت رباب (س) هر دو همسر آقا امام حسین (ع) بودند که یکی جوان رعنا و دیگری نوزاد شیرخواره ی خود را از دست دادند اما هرگز گله و بی تابی نکردند.

سخت است لحظات دشوار را تحمل کنیم و از دین برنگردیم. این دقیقاً همان بزرگ منشی بود که در تک تک افراد خاندان آقا امام حسین (ع) موج می زد و این در حالیست که بسیارند افرادی از ما که در سختی و شکست های زندگی مدام دیگران را مقصر و مسبب شکست می دانیم. در جریان کربلا از ابتدا تا انتها فقط یک اتفاق پیش آمد که شاید بتوان آن را هم ردیف عدم رعایت ادب و سنت قرار داد و آن هنگامی بود که از آه و نفرین حضرت سجاد (ع) گوشه ی کاخ عبیدا… آتش گرفت و همه از کاخ فرار کردند و اُسرا با سر آقا امام حسین (ع) تنها ماندند. آن لحظه که عشق و محبت در خانم حضرت رباب (س) فوران کرد و ایشان تحت تأثیر احساسات بدون در نظر گرفتن شأن و جایگاه حضرت زینب (س) به سمت سر مبارک رفتند و سر مبارک را در آغوش گرفتند اما به محض متوجه شدن، اشتباه خود را با اعلام کنیزی خود در برابر خانم حضرت زینب (س) جبران کردند.

درس بزرگی است که ما نیز بیاموزیم که اگر اشتباه و قصوری کردیم هوشمندانه و با ارائه سخنان و بیانات صحیح آن را تبدیل به حرکتی ماندگار کنیم. اگر صبر و تحمل خود را حاکم بر اعمالمان کنیم و از قدرت فکر و اندیشه خود بیشتر بهره می بریم و از تکرار خطاهایمان بپرهیزیم، می توانیم از تجربه کسب شده در جهت رشد و پختگی بهره مند شویم. شیعه مولا ایستا بودن و راکت بودن را نمی پذیرد و همیشه در حال قدم برداشتن و حرکت کردن به سمت انسانیت و کمال است. شیعه مولا نمی هراسد و شجاعت به خرج می دهد. شیعه مولا صبر را همراه و همگام حرکات خود کرده و با سختی ها مبارزه می کند. شیعه و مرید مولا بی تردید اجازه ورود ناامیدی را به قلب و جانش نمی دهد.

رهرویی کنیم و مطابق با هدفمان پیش رویم. عیب جویی، کنجکاوی، دروغگویی و کینه توزی در راه و مرام مولا نبوده و نیست. پس مراقب اعمال خود و دام های گسترده شیطان باشیم. مراقب باشیم ما مسئول رفتار دیگری نیستیم. وقتی خداوند در پذیرفتن دین اکراه و اجبار قرار نداده ما نیز جایز به تحمیل سخن و فکر خود به دیگری نیستیم. حسادت ها را تبدیل به رقابت های دوستانه کنیم و همانند پیامبر عظیم الشأن (ص) امین و امانتدار باشیم. برای یکدیگر احترام قائل باشیم و به رسم رهرویی گذشت و بخشش را در فتارمان نهادینه کنیم تا همواره مورد پذیرش مولا و همسفرانمان باشیم. والسلام….

Check Also

زیبایی حقیقی

بسم ا… الرحمن الرحیم “ما رأیت إلا جمیلا” قصارترین و عمیق ترین پاسخ دخت امیرالمومنین …